و یسم

و یأسم
از صبوری روحم
وسیع‌تر شده بود
و آن بهار، و آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت
با دلم می‌گفت:
«نگاه کن
تو هیچ‌گاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی!»

# فروغ ‌فرخزاد
دیدگاه ها (۷)

مغزم ، مغزم درد مي کند از حرف زدن ، چقدر حرف زده ام، چقدر در...

من هیچ‌وقت در زندگی نفهمیده‌ام که چه می‌خواهم، همیشه قوای مت...

دوستت دارمو پنهان کردن آسمانپشت میله های قفسآسان نیستآن چه ک...

Artist: Leonard Cohen Song: Dance Me To T...

عاشقانه های شبنم درکنارامام رضا

نشسته ام که برای دلم هوار کنمجواب کرده طبیبم، بگو چه کار کنم...

یاد دارمان خاطره خوشدر حال گذر از کوچهتو به من خندیدیمن درآن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط