پارت ۷
پارت ۷
وقتی رییس مافیا عاشقت میشه
بگیرم خواستی بری که لباست و گرفت .....و نگاهش به زخمات افتاد و نگرانی توی چشماش موج می زد تویی که خواستی خودت و ارومنشون بدی کامل برگشتی سمتش و یه لبخند زدی و گفتی :نگران نباش...چیزی نیست دستت و گذاشتی روی شونش و بعد به سمت حموم حرکت کردی بیشتر شبیه حموم عمومی بود .....رفتی توی سالن و لباس های پاره خودت و یواش از تنت در اوردی خیلیی درد داشت برای همین خیلی یواش پیش می رفتی بعد از اینکه لباس ها تو کامل در اوردی رفتی داخل یکی از حوم ها دوش اب و تنظیم کردی کردی.....دوش و که باز کردی یواش رفتی زیرش....با اینکه یواش عمل کردی ولی وقتی اب با زخمات برخورد می کرد سوزش بدی و ایجاد میکرد برای همین یه دوش سریع گرفتی و اومدی بیرون جولیا خیلی اروم روی تختش خواب بود رفتی نشستی تخت بغل و یه کرم که اجوشی بهت داده بود از کشو در اوردی و به زخمت زدی بااینکه درد داشت ولی یکم که ماساژ میدادی دردش کمتر می شد کارت که تموم شد موهاتم خشک کردی و دراز کشیدی تا بخوابی به ثانیه نکشید که خوابت برد
صبح*****
با صدای جولیا از خواب پاشدم
جولیا: ا/ت ...پاشوو باید بریم میدونی که دیر برسیم چی میشع...پاشوو دیگ
یواش چشمات و باز کردی ......نشستی رو تخت و چشمات و می مالیدی
ا/ت: حالا مگه میخواد چه غلطی کنه
جولیا: هوششش ....هواست به حرفات باشه دختر دیوونه دوباره میخوای بلایی سرت بیاره
ا/ت: هیچ غلطی نمیتونه کنه
این و که گفتی یه صدای از پشت در اومد و بعدش صدای دویدن
جولیا: بفرما.....بدبخت شدیم
ا/ت:هرکی بود خعلی چاپلوس بود ....بی مزه
جولیا: حالا نه خیلی اون صدات و میشنوه .....باید اماده باشیم ....بیا اینارو بپوش اون مرده داد
لباس ها رو از دستش گرفتی و رفتی پوشیدی هردوتون که اماده شدین از اتاق زدید بیرون تا برید پیشه اون اجومائه تا کار ها رو بهتون بگه .....تو راه رو داشتید باهم میرفتید و حرفرمیزدید که خوردی به یه نفر و پخش زمین شدی ........... یه دختر بود
دختره: هویییی جلوت و ببین دختر احمق
پاشدی خودت و تکون دادی و بلند شدی
ا/ت: من احمقم؟😏احمق تویی که مثل زنده های متحرک فقط راه میره جلوت و نگاه نمیکنه که...
دختره: ت....تو چی گفتیی دخترهه عوضئ اصلا می دونی من کیم
دست جولیا رو گرفتی و راه افتادین در حال راه رفتن گفتی: هر خری که می خوای باش
همیشه پرو بودی این یه جورایی قانونت بود با مهربونا مهربون با پرو هام مثل خودشون
جولیا: این چه کاری بود کردی
ا/ت: چی کار؟
جولیا: اون ...دختر معلوم که جزو ادم های این عمارت بود .....هیییی دختر یکم جلوی خودت و بگیر با این وضع ممکنه زود تر از اون چیزی که فک میکنی بمیریم
یه شونه ای براش بالا انداختی و راهت و ادامه دادی
برای پارت بعد ۱۰ لایک:
وقتی رییس مافیا عاشقت میشه
بگیرم خواستی بری که لباست و گرفت .....و نگاهش به زخمات افتاد و نگرانی توی چشماش موج می زد تویی که خواستی خودت و ارومنشون بدی کامل برگشتی سمتش و یه لبخند زدی و گفتی :نگران نباش...چیزی نیست دستت و گذاشتی روی شونش و بعد به سمت حموم حرکت کردی بیشتر شبیه حموم عمومی بود .....رفتی توی سالن و لباس های پاره خودت و یواش از تنت در اوردی خیلیی درد داشت برای همین خیلی یواش پیش می رفتی بعد از اینکه لباس ها تو کامل در اوردی رفتی داخل یکی از حوم ها دوش اب و تنظیم کردی کردی.....دوش و که باز کردی یواش رفتی زیرش....با اینکه یواش عمل کردی ولی وقتی اب با زخمات برخورد می کرد سوزش بدی و ایجاد میکرد برای همین یه دوش سریع گرفتی و اومدی بیرون جولیا خیلی اروم روی تختش خواب بود رفتی نشستی تخت بغل و یه کرم که اجوشی بهت داده بود از کشو در اوردی و به زخمت زدی بااینکه درد داشت ولی یکم که ماساژ میدادی دردش کمتر می شد کارت که تموم شد موهاتم خشک کردی و دراز کشیدی تا بخوابی به ثانیه نکشید که خوابت برد
صبح*****
با صدای جولیا از خواب پاشدم
جولیا: ا/ت ...پاشوو باید بریم میدونی که دیر برسیم چی میشع...پاشوو دیگ
یواش چشمات و باز کردی ......نشستی رو تخت و چشمات و می مالیدی
ا/ت: حالا مگه میخواد چه غلطی کنه
جولیا: هوششش ....هواست به حرفات باشه دختر دیوونه دوباره میخوای بلایی سرت بیاره
ا/ت: هیچ غلطی نمیتونه کنه
این و که گفتی یه صدای از پشت در اومد و بعدش صدای دویدن
جولیا: بفرما.....بدبخت شدیم
ا/ت:هرکی بود خعلی چاپلوس بود ....بی مزه
جولیا: حالا نه خیلی اون صدات و میشنوه .....باید اماده باشیم ....بیا اینارو بپوش اون مرده داد
لباس ها رو از دستش گرفتی و رفتی پوشیدی هردوتون که اماده شدین از اتاق زدید بیرون تا برید پیشه اون اجومائه تا کار ها رو بهتون بگه .....تو راه رو داشتید باهم میرفتید و حرفرمیزدید که خوردی به یه نفر و پخش زمین شدی ........... یه دختر بود
دختره: هویییی جلوت و ببین دختر احمق
پاشدی خودت و تکون دادی و بلند شدی
ا/ت: من احمقم؟😏احمق تویی که مثل زنده های متحرک فقط راه میره جلوت و نگاه نمیکنه که...
دختره: ت....تو چی گفتیی دخترهه عوضئ اصلا می دونی من کیم
دست جولیا رو گرفتی و راه افتادین در حال راه رفتن گفتی: هر خری که می خوای باش
همیشه پرو بودی این یه جورایی قانونت بود با مهربونا مهربون با پرو هام مثل خودشون
جولیا: این چه کاری بود کردی
ا/ت: چی کار؟
جولیا: اون ...دختر معلوم که جزو ادم های این عمارت بود .....هیییی دختر یکم جلوی خودت و بگیر با این وضع ممکنه زود تر از اون چیزی که فک میکنی بمیریم
یه شونه ای براش بالا انداختی و راهت و ادامه دادی
برای پارت بعد ۱۰ لایک:
۱۶.۸k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.