Devil....
Devil....
پارت دوم
___________
مامور که متوجه حال دختر شد به اون مرده پشت ا.ت که نشسته بود نگاهی کرد
@ببخشید آقا کاری دارید؟؟
مرده سرش رو بالا آورد و آروم کلمه نه رو گفت
@پس چرا وارد ایستگاه شدید !؟
_بیرون هوا بارونیه ...یکم اومدم اینجا تا بلکه بارون قطع بشه ...
@پس یکم بشینید ...خانم شما بگید ادامه حرفتون رو
ات:ببین آقای محترم یه خانوم سرتاپا سیاه پوش با موهای مشکی قرمز داخل اتاق من بود و....در نهایت گردنبد مادرم طرح پروانه بود نیست ...مطمئنم اون دختر برداشته ...
@خب پس ما یه پرونده تشکیل میدیم و پیگیری میکنیم
ات:ممنون
ا.ت گوشیش رو برداشت و خواست بلند شه که دست جونگکوک مانعش شد گردنبند طرح پروانه رو روی میز گذاشت
_انگاری مال توعه...
ات:د،دست تو چیکار میکنه؟؟
_بماند ...
جونگکوک از پاسگاه بیرون رفت ...ا.ت پشت سرش رفت بیرون اما همین که در رو باز کرد دید کسی نیست ...هیچکس بیرون نبود ...نوچی زیر لب گفت و شروع کرد به راه رفتن
ات:فا،کککک این بارون هم الان باید بباره؟!...قطع شو دیگه لعنتی خیس شدم...
ادامه راهشو رفت باران آروم آروم کم شد...وارد خونه شد و وسایلش رو مرتب کرد ...روی تخت دراز کشید فکرش خیلی درگیر بود...اون پسره کی بود؟!...چجوری گردنبند رو داشت درحالی که یکی دیگه دزدیده بودش؟!...
دوباره اون حس لعنتیش سراغش اومد ...آروم زیر پتو رفت و سعی کرد خودش رو سرگرم کنه تا هرچه سریعتر خوابش ببره
____________
وارد اتاقش شد و روی تخت دراز کشید...با ورود جک به داخل اتاق آرنجش رو از روی صورتش برداشت
_چیشد؟!
#آقای جونگکوک اون خانمی که گفتید رو پیدا کردیم ...
_خوبه...کجاست؟!
#طبقه پایین
_مطمئنی خودش گردنبند رو دزدیده؟!
#بله مطمئنم
_پس بکشش...
#چ،چی؟؟...اما...
_نشنیدی؟!...بکشش ...حالا هم برو بیرون
جک از اتاق بیرون رفت جونگکوک بلند شد و سمت لب تاپ روی میزش رفت و روشنش کرد
باید اطلاعاتش از اون دختر کامل میشد ...باید دقیق میفهمید که اون دختر کی هست و خانوادش کجان!...
بعد از کلی تحقیق بالاخره پیدا کرد
اسم:پارک ا.ت...سن:۲۴...تاریخ تولد....محل تولد:کره جنوبی_سئول...رشته: وکالت...محل کار:کمپانی بازرگانی US...
چرا رشته وکالت اما محل کار کمپانی؟!...
دوباره روی تخت دراز کشید ...به دقیقه نکشید که به خواب عمیقی فرو رفت ...
ویو ا.ت
پیاده سمت کمپانی حرکت کرد ...تو راه برای خودش آیس کافه گرفت به کمپانی رسید وارد سالن اصلی شد و دکمه آسانسور رو زد...در باز شد که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK
پارت دوم
___________
مامور که متوجه حال دختر شد به اون مرده پشت ا.ت که نشسته بود نگاهی کرد
@ببخشید آقا کاری دارید؟؟
مرده سرش رو بالا آورد و آروم کلمه نه رو گفت
@پس چرا وارد ایستگاه شدید !؟
_بیرون هوا بارونیه ...یکم اومدم اینجا تا بلکه بارون قطع بشه ...
@پس یکم بشینید ...خانم شما بگید ادامه حرفتون رو
ات:ببین آقای محترم یه خانوم سرتاپا سیاه پوش با موهای مشکی قرمز داخل اتاق من بود و....در نهایت گردنبد مادرم طرح پروانه بود نیست ...مطمئنم اون دختر برداشته ...
@خب پس ما یه پرونده تشکیل میدیم و پیگیری میکنیم
ات:ممنون
ا.ت گوشیش رو برداشت و خواست بلند شه که دست جونگکوک مانعش شد گردنبند طرح پروانه رو روی میز گذاشت
_انگاری مال توعه...
ات:د،دست تو چیکار میکنه؟؟
_بماند ...
جونگکوک از پاسگاه بیرون رفت ...ا.ت پشت سرش رفت بیرون اما همین که در رو باز کرد دید کسی نیست ...هیچکس بیرون نبود ...نوچی زیر لب گفت و شروع کرد به راه رفتن
ات:فا،کککک این بارون هم الان باید بباره؟!...قطع شو دیگه لعنتی خیس شدم...
ادامه راهشو رفت باران آروم آروم کم شد...وارد خونه شد و وسایلش رو مرتب کرد ...روی تخت دراز کشید فکرش خیلی درگیر بود...اون پسره کی بود؟!...چجوری گردنبند رو داشت درحالی که یکی دیگه دزدیده بودش؟!...
دوباره اون حس لعنتیش سراغش اومد ...آروم زیر پتو رفت و سعی کرد خودش رو سرگرم کنه تا هرچه سریعتر خوابش ببره
____________
وارد اتاقش شد و روی تخت دراز کشید...با ورود جک به داخل اتاق آرنجش رو از روی صورتش برداشت
_چیشد؟!
#آقای جونگکوک اون خانمی که گفتید رو پیدا کردیم ...
_خوبه...کجاست؟!
#طبقه پایین
_مطمئنی خودش گردنبند رو دزدیده؟!
#بله مطمئنم
_پس بکشش...
#چ،چی؟؟...اما...
_نشنیدی؟!...بکشش ...حالا هم برو بیرون
جک از اتاق بیرون رفت جونگکوک بلند شد و سمت لب تاپ روی میزش رفت و روشنش کرد
باید اطلاعاتش از اون دختر کامل میشد ...باید دقیق میفهمید که اون دختر کی هست و خانوادش کجان!...
بعد از کلی تحقیق بالاخره پیدا کرد
اسم:پارک ا.ت...سن:۲۴...تاریخ تولد....محل تولد:کره جنوبی_سئول...رشته: وکالت...محل کار:کمپانی بازرگانی US...
چرا رشته وکالت اما محل کار کمپانی؟!...
دوباره روی تخت دراز کشید ...به دقیقه نکشید که به خواب عمیقی فرو رفت ...
ویو ا.ت
پیاده سمت کمپانی حرکت کرد ...تو راه برای خودش آیس کافه گرفت به کمپانی رسید وارد سالن اصلی شد و دکمه آسانسور رو زد...در باز شد که...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK
۱۷.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.