نمیفهمی ؛ به خدا قسم که تو هیچ نمیفهمی ، گویی که انگار تو
نمیفهمی ؛ به خدا قسم که تو هیچ نمیفهمی ، گویی که انگار تو واقعا نفهمی !..
دُردانه ،
من دِگر چه کنم ؟ چگونه باید با تو تا کنم تاکِه بفهمی من چه میگویم ؟ من به کدام ساز تو رقصم تاکه بفهمی من چه میخواهم ؟ اصلا...مگر من چه میخواستم..
جز اینکه کمی به من محبت کنی ؟ نه ، حتی از تو نمیخواهم تمام توجهات را برای من به نمایش بگزاری ، حتی تِکّهای از آن دلگرمم میکند..
مگر من چیزی جز مهربانیات را طلب کردهام که اینگونه با دلم تا میکنی.
به خدا که این بندهء حقیر انسان است..دل دارد..احساس دارد..اشک میریزَد..
به خدا قسم انسان است..!
دُردانه ،
من دِگر چه کنم ؟ چگونه باید با تو تا کنم تاکِه بفهمی من چه میگویم ؟ من به کدام ساز تو رقصم تاکه بفهمی من چه میخواهم ؟ اصلا...مگر من چه میخواستم..
جز اینکه کمی به من محبت کنی ؟ نه ، حتی از تو نمیخواهم تمام توجهات را برای من به نمایش بگزاری ، حتی تِکّهای از آن دلگرمم میکند..
مگر من چیزی جز مهربانیات را طلب کردهام که اینگونه با دلم تا میکنی.
به خدا که این بندهء حقیر انسان است..دل دارد..احساس دارد..اشک میریزَد..
به خدا قسم انسان است..!
۵.۵k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.