❥ ៚。・゚・。。・
❥ ៚。・゚・。。・
゚・。
دستاش رو زیر بغل پسر کوچکتر گذاشت و اون رو روی اوپن قرارداد:
_ شیطونی نکن توله
_ اگه شیطونی نکنم که خوش نمیگذره.
_ اگه نخندی هیچوقت خوش نمیگذره
_ خب هم شیطونی میکنم هم خوش میگذرونم، چطوره؟
_ عالیه.
_ پس میتونم حالا یه بوس داشته باشم.
_ میتونی.
_ بوس گازی چی؟
_ چی؟
_ بوس گازی.
صدای خنده تهیونگ بلند شد:
_ این چیه دیگه جونگکوک.
_ باید نشونت بدم. لپت رو بیار جلو.
تهیونگ مشکوکانه لپش رو جلو آورد و لبخندی زد.
_ بیا بچه.
با گیرافتادن اون تکه گوش بعد از یه بوس ابدار بین دندونهای جونگکوک، جیغ بلندی کشید. پسر کوچکتر مظلومانه دستهاش رو دو طرف شونه مرد گذاشت و گفت:
_ خب، به این میگن بوس گازی دیگه. بازم میخوای؟
_ بوس گازی آره؟ عیبی نداره، حالا نشونت میدم توله:))
゚・。
دستاش رو زیر بغل پسر کوچکتر گذاشت و اون رو روی اوپن قرارداد:
_ شیطونی نکن توله
_ اگه شیطونی نکنم که خوش نمیگذره.
_ اگه نخندی هیچوقت خوش نمیگذره
_ خب هم شیطونی میکنم هم خوش میگذرونم، چطوره؟
_ عالیه.
_ پس میتونم حالا یه بوس داشته باشم.
_ میتونی.
_ بوس گازی چی؟
_ چی؟
_ بوس گازی.
صدای خنده تهیونگ بلند شد:
_ این چیه دیگه جونگکوک.
_ باید نشونت بدم. لپت رو بیار جلو.
تهیونگ مشکوکانه لپش رو جلو آورد و لبخندی زد.
_ بیا بچه.
با گیرافتادن اون تکه گوش بعد از یه بوس ابدار بین دندونهای جونگکوک، جیغ بلندی کشید. پسر کوچکتر مظلومانه دستهاش رو دو طرف شونه مرد گذاشت و گفت:
_ خب، به این میگن بوس گازی دیگه. بازم میخوای؟
_ بوس گازی آره؟ عیبی نداره، حالا نشونت میدم توله:))
۳.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.