یک جا هست در پیکی بلایندرز که برادران شلبی از مرگ پدرشان
یکجا هست در پیکی بلایندرز که برادران شلبی از مرگ پدرشان خبردار شدهاند. معشوقه پدرشان در نامهای خبر از مرگ او داده و نوشته که پدر درخواست کرده که فرزندانش او را ببخشند. پدری که تنها چیزی که به فرزندانش یاد داده شکار و قطعه قطعه کردن گوزن بوده.
رسم انگلیسیها این است که نام پدر را به روی فرزند میگذارند تا یک نام برای نسلهای متوالی در یک خانواده بماند. شلبیها هر چه فکر میکنند حاضر به بخشیدن پدرشان نیستند پس تصمیم میگیرند که هیچکدام نام پدر را روی فرزند نگذارند. تصمیم میگیرند پدر را فراموش کنند بی آنکه او را ببخشند. تصمیم میگیرند که نام او را برای همیشه از هستی پاک کنند.
میخواهم بگویم یک جاهایی بخشیدن نشدنی است. از یک جایی به بعد در زندگی بخشیدن غیرممکن است. زخمهایی هست که قرار نیست جایش خوب شود. زخمهایی که باید نگاهش نکرد تا فراموش شود.
از یک جایی به بعد فراموش کردن آسانتر از بخشیدن است.
فراموش کردن را هم روزگار یادمان میدهد. به وقتش...
رسم انگلیسیها این است که نام پدر را به روی فرزند میگذارند تا یک نام برای نسلهای متوالی در یک خانواده بماند. شلبیها هر چه فکر میکنند حاضر به بخشیدن پدرشان نیستند پس تصمیم میگیرند که هیچکدام نام پدر را روی فرزند نگذارند. تصمیم میگیرند پدر را فراموش کنند بی آنکه او را ببخشند. تصمیم میگیرند که نام او را برای همیشه از هستی پاک کنند.
میخواهم بگویم یک جاهایی بخشیدن نشدنی است. از یک جایی به بعد در زندگی بخشیدن غیرممکن است. زخمهایی هست که قرار نیست جایش خوب شود. زخمهایی که باید نگاهش نکرد تا فراموش شود.
از یک جایی به بعد فراموش کردن آسانتر از بخشیدن است.
فراموش کردن را هم روزگار یادمان میدهد. به وقتش...
۱۷.۸k
۰۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.