بهتر بود به جای گفتن نصیحت های تکراری ، حرف های خنجر مانن
بهتر بود به جای گفتن نصیحت های تکراری ، حرف های خنجر مانند ، کلمات بیرحمانه ، فریاد های بیجا ؛ درک نکردن ،
فقط یک بار او را در آغوش بکشند...انها حتی نمیدانستند در تنهاییشان با خودشان چه ها که نمیکنند.. ؛ او...حتی باری سخن نگفت ، از درد هایش ؟ از تحمل کردن هایش ؟ از اشک های نریخته اش ؟ از فریاد های خفه شده اش ؟ از بغض های شکسته نشده اش ؟ نه..هیچیک را حتی یک بار به زبان نیآوَرد..
به جای اینها ؛ با خودش سخن میگفت ، انقدر که دیگر خودش نبود ، چندین خود ها اورا شانل میشد و هر یک...به گونه اورا ازار میداد..
-{ مازُخیسم }-
فقط یک بار او را در آغوش بکشند...انها حتی نمیدانستند در تنهاییشان با خودشان چه ها که نمیکنند.. ؛ او...حتی باری سخن نگفت ، از درد هایش ؟ از تحمل کردن هایش ؟ از اشک های نریخته اش ؟ از فریاد های خفه شده اش ؟ از بغض های شکسته نشده اش ؟ نه..هیچیک را حتی یک بار به زبان نیآوَرد..
به جای اینها ؛ با خودش سخن میگفت ، انقدر که دیگر خودش نبود ، چندین خود ها اورا شانل میشد و هر یک...به گونه اورا ازار میداد..
-{ مازُخیسم }-
۵.۸k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.