٠از غرور تا عشق ❤💜🔥﹞
٠از غرور تا عشق ❤💜🔥﹞
••┈┈┈┅💜🤤›┅┈┈
#part_5
_عروس خانم رفته گل بچینه مجلس رفت رو هوا وبعد ارزو کردم همیشه کنار خواهرام این ارامش رو داشته باشم و فوت کردم
دیگه اخرهای شب بود مهمون ها داشتن میرفتن و اخری امیرسام بود و دادش داشت میرفت که من جلوی در بودم داشتم اب البالو میخوردم که یکدفعه اومد سمتم تنه زد کل ابمیوه که دستش بود رو روم ریخت
یاس: چیکار کردی
امیرسام ببخشید
منم حرصی شدم ابمیوه که توی دستم بود رو ریختم روش تا اومد حرف بزنه ارشاویر کشیدش و رفتن
مریم: وای یاس خیلی با نمک شدی
یاس: خندیدم،من میرم بالا کمک خدمه ها این جا رو تمیز کنید رفتم بالا وای رفتم حموم اب وان رو پر کردم نشستم اخیش و شروع کردن به شستن و تموم شد من بدنم تو پر و بدنساز است و کلی خواستگار دارم ولی نمیخوام پاشدم اومدم بیرون لباس پوشیدم ای خدا هیشکی نیست مثل این جلتمنا بیاد موهام رو خشک کنه نشستم موهام رو خشک کردم تموم شد وای خدا ساعت ۵ شد رفتم توی رختخواب که به سه نرسیده رفتم تو عالم بی خبری
............... ...............
امیر سام ـ
دختره نکبت ببین چکار کرد رفتم خونه که دیدم
مامان: وای پسرم چی شده
امیرسام: هیچی مامان ابمیوه ریخته رفتم بالا لباسم رو دراوردم بخاطر این هیکلم و پولدار بودنم کلی دختر کنارم بود ولی من بعد از اون اتفاق دیگه عاشق نمیشـ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاس
به احساس اب یخی که ریخت بود روم پلشدم جیغ زدم که دیدم مریم همینطور داره می حنده اومدم پاشدم که فرار کرد با احساس یه یه مایع لیز خوردم زمین
_مریم میکشمت
_فعلا حواست باشه خودت نمیری خنده کرد و رفت بیرون با هزارتا بدبختی پاشدم رفتم حموم خب خودم رو شستم حالا نوبت چیه کنسرت شامپو برداشتم
خب حالا
تو بودی که فکر میکردی
اکه بری من میمیرمـ
وقتی که بر میگردی دوباره جون میگیرمـ
داشتم میخوندم یکی در زد سرم رو مثل زرافه بیرون بردم دیدم خواهریم است
رز: میگم یاس همسایه زنگ زد گفت مستی بلدی بخون
یاس: اره فریاد زدم
من یهـــــ پرندمـــــ ارزو ــــــ
یکدفعه شامپو رو گرفت
رز: وای بسه زود بیا بیرون بیا اینم میکروفنت ـرفتم تو خب انگار کنسرت کنسل شد امدم برم تو وان با چیزی که دیدم جیغ بنفشی کشیدم
••┈┈┈┈┅‹💜🤤›┅┈┈┈••
••┈┈┈┅💜🤤›┅┈┈
#part_5
_عروس خانم رفته گل بچینه مجلس رفت رو هوا وبعد ارزو کردم همیشه کنار خواهرام این ارامش رو داشته باشم و فوت کردم
دیگه اخرهای شب بود مهمون ها داشتن میرفتن و اخری امیرسام بود و دادش داشت میرفت که من جلوی در بودم داشتم اب البالو میخوردم که یکدفعه اومد سمتم تنه زد کل ابمیوه که دستش بود رو روم ریخت
یاس: چیکار کردی
امیرسام ببخشید
منم حرصی شدم ابمیوه که توی دستم بود رو ریختم روش تا اومد حرف بزنه ارشاویر کشیدش و رفتن
مریم: وای یاس خیلی با نمک شدی
یاس: خندیدم،من میرم بالا کمک خدمه ها این جا رو تمیز کنید رفتم بالا وای رفتم حموم اب وان رو پر کردم نشستم اخیش و شروع کردن به شستن و تموم شد من بدنم تو پر و بدنساز است و کلی خواستگار دارم ولی نمیخوام پاشدم اومدم بیرون لباس پوشیدم ای خدا هیشکی نیست مثل این جلتمنا بیاد موهام رو خشک کنه نشستم موهام رو خشک کردم تموم شد وای خدا ساعت ۵ شد رفتم توی رختخواب که به سه نرسیده رفتم تو عالم بی خبری
............... ...............
امیر سام ـ
دختره نکبت ببین چکار کرد رفتم خونه که دیدم
مامان: وای پسرم چی شده
امیرسام: هیچی مامان ابمیوه ریخته رفتم بالا لباسم رو دراوردم بخاطر این هیکلم و پولدار بودنم کلی دختر کنارم بود ولی من بعد از اون اتفاق دیگه عاشق نمیشـ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاس
به احساس اب یخی که ریخت بود روم پلشدم جیغ زدم که دیدم مریم همینطور داره می حنده اومدم پاشدم که فرار کرد با احساس یه یه مایع لیز خوردم زمین
_مریم میکشمت
_فعلا حواست باشه خودت نمیری خنده کرد و رفت بیرون با هزارتا بدبختی پاشدم رفتم حموم خب خودم رو شستم حالا نوبت چیه کنسرت شامپو برداشتم
خب حالا
تو بودی که فکر میکردی
اکه بری من میمیرمـ
وقتی که بر میگردی دوباره جون میگیرمـ
داشتم میخوندم یکی در زد سرم رو مثل زرافه بیرون بردم دیدم خواهریم است
رز: میگم یاس همسایه زنگ زد گفت مستی بلدی بخون
یاس: اره فریاد زدم
من یهـــــ پرندمـــــ ارزو ــــــ
یکدفعه شامپو رو گرفت
رز: وای بسه زود بیا بیرون بیا اینم میکروفنت ـرفتم تو خب انگار کنسرت کنسل شد امدم برم تو وان با چیزی که دیدم جیغ بنفشی کشیدم
••┈┈┈┈┅‹💜🤤›┅┈┈┈••
۷.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.