پارت³⁷
پارت³⁷
ویو جیمین
یونگی و ته رفته بودن یه چند تا کار برا شرکت و اینا انجام منم با کوک تو خونه تنها بودم یهو کوک به من یه نظر داد گفتش بیا یه مسابقه بدیم هر کی ببره باید بره خوراکی بخره منم که از خدا خواسته عاشق خوراکی بودم قبول کردم مسابقهاش اینجوری بود که هرکی دنس تریسامش تحریک کنندهتر سک/سیتر باشه اون برنده است
_ خوب این آهنگ خوبه
£ اوکی اول من
_ برو
کوک واقعاً هیکل خوبی داشت ولی این هیکل به دنس تریسام نمیخورد
£ هوففف حالا نوبته توعه جیمین خان
_ اووووکی
رفتم و با تمام وجود رقصیدم نگاههای سنگین یکیو روم حس میکردم ولی اهمیت ندادم و گفتم که نگاههای جونگکوکه که بعد ۱۰ دقیقه دنسم تموم شد
_ و تمااااام
£ براوو واقعا عالی بود
_ خب دیگه نیازی نیست که برنده رو بگیم معلومه که برنده منم
£ هعییی باشه باخت خودمو قبول میکنم برنده تویی
_ آرههههههه
که صدای باز شدن در اومد اول فکر کردم یونگیه چقدر چهره میوا رو لایه در دیدم
£ تو .... اینجا چیکار میکنی حرومزاده
که کوک سریع رفت سمتش اما میوا با یه حرکت انداختنش زمین و با طناب بستتش
_ بازش کن عوضی
¢ هیسسسس این پسر قراره شاهپ خیلی کارا باشه
_ چی؟
که با شتاب اومد روم و لباسم رو تو تنم جر داد
_ عاححح نکبت نکن
¢ هیسسس
از لبام گرفته تا کل بدنم و تمام نقاطش رو مارک گذاشت خیلی بد بود کوک هم تقلا میکرد که این کارو نکنه و بس کنه
که به شلوارم رسید درآوردش و دی/کمو گرفت تو دستش
_ عاححححح (ناله)
¢ بلاخره دیدمش (خنده و نگاه)
_ نکننن
از خجالت سرخ شده بودم کوک داشت گریه میکرد
که میوا براید بغلم کرد و برد تو اتاق و در و بست و منو انداخت رو تخت برام سا/ک زد
#ویو یونگی
رفتم تو حیاط که دیدم در انباری و خونه بازه تفنگمو گرفت دستم و رفتم تو خونه و با کوک مواجه شدم که بسته شده بود داشت گریه میکرد من و ته سریع بازش کردیم و آروم با کوک و ته رفتیم طبقه بالا و در و با لگد باز کردم و صحنه ای که دیدم خون جلو چشمام رو گرفت میوا جیمین و داشت مجبور میکردبراش سا/ک بزنه جیمین داشت گریه میکرد و کل بدنش کبود بود میوا با دیدن من خندید و دی/ک گنده اشو تا آخر تو دهن جیمین کرد و یه گلوله حروم مغزش کردم کشتمش و رفتم جیمینو بغل کردم خون اون حرومی رو صورت جیمین ریخته بود و جیمین از شدت شک و ترس بغلم گریه کرد و ته و کوک هم اومدن و جیمین رو بغل کردن
ویو جیمین
یونگی و ته رفته بودن یه چند تا کار برا شرکت و اینا انجام منم با کوک تو خونه تنها بودم یهو کوک به من یه نظر داد گفتش بیا یه مسابقه بدیم هر کی ببره باید بره خوراکی بخره منم که از خدا خواسته عاشق خوراکی بودم قبول کردم مسابقهاش اینجوری بود که هرکی دنس تریسامش تحریک کنندهتر سک/سیتر باشه اون برنده است
_ خوب این آهنگ خوبه
£ اوکی اول من
_ برو
کوک واقعاً هیکل خوبی داشت ولی این هیکل به دنس تریسام نمیخورد
£ هوففف حالا نوبته توعه جیمین خان
_ اووووکی
رفتم و با تمام وجود رقصیدم نگاههای سنگین یکیو روم حس میکردم ولی اهمیت ندادم و گفتم که نگاههای جونگکوکه که بعد ۱۰ دقیقه دنسم تموم شد
_ و تمااااام
£ براوو واقعا عالی بود
_ خب دیگه نیازی نیست که برنده رو بگیم معلومه که برنده منم
£ هعییی باشه باخت خودمو قبول میکنم برنده تویی
_ آرههههههه
که صدای باز شدن در اومد اول فکر کردم یونگیه چقدر چهره میوا رو لایه در دیدم
£ تو .... اینجا چیکار میکنی حرومزاده
که کوک سریع رفت سمتش اما میوا با یه حرکت انداختنش زمین و با طناب بستتش
_ بازش کن عوضی
¢ هیسسسس این پسر قراره شاهپ خیلی کارا باشه
_ چی؟
که با شتاب اومد روم و لباسم رو تو تنم جر داد
_ عاححح نکبت نکن
¢ هیسسس
از لبام گرفته تا کل بدنم و تمام نقاطش رو مارک گذاشت خیلی بد بود کوک هم تقلا میکرد که این کارو نکنه و بس کنه
که به شلوارم رسید درآوردش و دی/کمو گرفت تو دستش
_ عاححححح (ناله)
¢ بلاخره دیدمش (خنده و نگاه)
_ نکننن
از خجالت سرخ شده بودم کوک داشت گریه میکرد
که میوا براید بغلم کرد و برد تو اتاق و در و بست و منو انداخت رو تخت برام سا/ک زد
#ویو یونگی
رفتم تو حیاط که دیدم در انباری و خونه بازه تفنگمو گرفت دستم و رفتم تو خونه و با کوک مواجه شدم که بسته شده بود داشت گریه میکرد من و ته سریع بازش کردیم و آروم با کوک و ته رفتیم طبقه بالا و در و با لگد باز کردم و صحنه ای که دیدم خون جلو چشمام رو گرفت میوا جیمین و داشت مجبور میکردبراش سا/ک بزنه جیمین داشت گریه میکرد و کل بدنش کبود بود میوا با دیدن من خندید و دی/ک گنده اشو تا آخر تو دهن جیمین کرد و یه گلوله حروم مغزش کردم کشتمش و رفتم جیمینو بغل کردم خون اون حرومی رو صورت جیمین ریخته بود و جیمین از شدت شک و ترس بغلم گریه کرد و ته و کوک هم اومدن و جیمین رو بغل کردن
۵.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.