Monarchy part : 6
از راهروهای زیادی عبور کردیم دختر جوان به نظر همسن من بود. او موهای بلوند را در یک موی نامرتب با روسری به دور سرش داشت تا در حین کار موهایش را بالا نگه دارد و روی صورتش نیاد. صورتش بیضی شکل با بینی باریک بود چشمانش بادامی شکل بود که چشمان آبی کریستالی داشت
بعد از چند دقیقه سکوت بینمون میپرسم
- اسمت چیه؟
او همچنان به راه رفتن ادامه میدهد در حالی که با صدای آهسته می گوید
@ اگنزیا
انگار کسی نمیخواد اسم من رو بپرسه تصمیم گرفتم تا موقعه ی راه رفتن حرف نزنم
@ میدونم که باید از شما اسمت را بپرسم اما اعلیحضرت دوست ندارند که بندگانش در حین کار صحبت کنند او میگوید
در حالی که سعی میکند صدایش را پایین نگه دارد در حالی که شوالیه های پادشاه از کنار ما عبور میکنند توجه ما را جلب نکند
سرم را تکان میدهم در حالی که یک یادداشت ذهنی در سرم می نویسم به دری میرسیم که به یک راه پله پایینی طولانی منتهی می شود. صدای هیاهوی مردم را در پایین پله ها میشنوم که فقط میتوانم حدس بزنم آشپزخانه باشد در پایین با هیاهوی آشپز و دیگر خدمتکاران به استقبالم میآید زنی بود با لباس قهوه ای ساده و دور سرش سفید بسته شده بود لباسی مشابه که آگنزیا پوشیده بود
او پشت میز بلندی در وسط آشپزخانه با انواع گیاهان و مواد اولیه است. زن فریاد میزند
^ نمک کجاست؟!
▪︎ اینجا
یکی از کنار من و آگنزیا رد میشود و کاسه ای نمک به زن میدهد
آگنزیا در سر و صدای آشپزخانه اعلام کرد
@ ببخشید آگنولا ما یک خدمتکار جدید داریم
خانم آنگولا به بالا نگاه می کند و به من نگاه میکند او زن تنومندی بود اما اضافه وزن نداشت
چشمان او آبی روشن بود
او با لحن نفس گیری میگوید: ^ بله خدمتکار اتاق جدید پادشاه اسمت چیه عزیزم؟
با لحن ملایمی از پشت میزش میخواهد جلوی من بایستد
من پاسخ می دهم - الیزا و یک خانم اضافه میکنم
^ نیازی به تشریفات نیست بچه ما هم همینطوریم این را برای آقازاده ها بگذارید شما یک نام خارجی و دراز دارید. آیا نام دیگری دارید که بخواهید شما را صدا کنیم؟ شاید یک اسم کوتاه تر؟
- خب خانواده ام من رو اِلی صدا میکردن
آگنولا با لبخندی بسیار مشتاقانه میگوید: ^ عالی، چه اسم
عالی من جواب میدهم
^ هر چقدر که دوست دارم این کار ادامه پیدا کند باید لباس بپوش شد و او را به وظایفش در اینجا نشان دهم
آگنزی مداخله می کند.
@ درسته من به شما کمک خواهم کرد
گیاهانم را تمام کن من یک لحظه میروم " آگنولا" به خدمتکار دیگری فریاد میزند و به او میگوید که به زودی برمی گردد.
های گایز اینم از پارت جدید حمایت کنید یادتون نره و عضو کانال بشید
https://rubika.ir/joinc/DFDAGIIC0FSOSJBCCUQBFUNZQDICOAPD
بعد از چند دقیقه سکوت بینمون میپرسم
- اسمت چیه؟
او همچنان به راه رفتن ادامه میدهد در حالی که با صدای آهسته می گوید
@ اگنزیا
انگار کسی نمیخواد اسم من رو بپرسه تصمیم گرفتم تا موقعه ی راه رفتن حرف نزنم
@ میدونم که باید از شما اسمت را بپرسم اما اعلیحضرت دوست ندارند که بندگانش در حین کار صحبت کنند او میگوید
در حالی که سعی میکند صدایش را پایین نگه دارد در حالی که شوالیه های پادشاه از کنار ما عبور میکنند توجه ما را جلب نکند
سرم را تکان میدهم در حالی که یک یادداشت ذهنی در سرم می نویسم به دری میرسیم که به یک راه پله پایینی طولانی منتهی می شود. صدای هیاهوی مردم را در پایین پله ها میشنوم که فقط میتوانم حدس بزنم آشپزخانه باشد در پایین با هیاهوی آشپز و دیگر خدمتکاران به استقبالم میآید زنی بود با لباس قهوه ای ساده و دور سرش سفید بسته شده بود لباسی مشابه که آگنزیا پوشیده بود
او پشت میز بلندی در وسط آشپزخانه با انواع گیاهان و مواد اولیه است. زن فریاد میزند
^ نمک کجاست؟!
▪︎ اینجا
یکی از کنار من و آگنزیا رد میشود و کاسه ای نمک به زن میدهد
آگنزیا در سر و صدای آشپزخانه اعلام کرد
@ ببخشید آگنولا ما یک خدمتکار جدید داریم
خانم آنگولا به بالا نگاه می کند و به من نگاه میکند او زن تنومندی بود اما اضافه وزن نداشت
چشمان او آبی روشن بود
او با لحن نفس گیری میگوید: ^ بله خدمتکار اتاق جدید پادشاه اسمت چیه عزیزم؟
با لحن ملایمی از پشت میزش میخواهد جلوی من بایستد
من پاسخ می دهم - الیزا و یک خانم اضافه میکنم
^ نیازی به تشریفات نیست بچه ما هم همینطوریم این را برای آقازاده ها بگذارید شما یک نام خارجی و دراز دارید. آیا نام دیگری دارید که بخواهید شما را صدا کنیم؟ شاید یک اسم کوتاه تر؟
- خب خانواده ام من رو اِلی صدا میکردن
آگنولا با لبخندی بسیار مشتاقانه میگوید: ^ عالی، چه اسم
عالی من جواب میدهم
^ هر چقدر که دوست دارم این کار ادامه پیدا کند باید لباس بپوش شد و او را به وظایفش در اینجا نشان دهم
آگنزی مداخله می کند.
@ درسته من به شما کمک خواهم کرد
گیاهانم را تمام کن من یک لحظه میروم " آگنولا" به خدمتکار دیگری فریاد میزند و به او میگوید که به زودی برمی گردد.
های گایز اینم از پارت جدید حمایت کنید یادتون نره و عضو کانال بشید
https://rubika.ir/joinc/DFDAGIIC0FSOSJBCCUQBFUNZQDICOAPD
- ۱۵.۲k
- ۰۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط