در پای قول قصه ماندم تا بیایی

در پای قول قصه ماندم تا بیایی
یک شهر را از خویش راندم تا بیایی

با شاپرکها و کبوترهای خانه
آوازها با بغض خواندم تا بیایی

فکر شب و تاریکی جاده نباشی
مهتاب را اینجا کشاندم تا بیایی

آن شاخه ی خوشرنگ گل را که تو دادی
در خاک گلدانی نشاندم تا بیایی

هر جا نسیم عطر تو را میبرد من هم
خود را به آنجا می رساندم تا بیایی...

#خدایاشکرت
#خاصترین
دیدگاه ها (۲)

با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو نداردبا لعلت آب حیوان آبی به...

عاشق که شدی در هیجانی ، نگرانی؛عشق است و تو هستی و جهانی نگر...

ریشه های قالی را تا می کنیم تا سالم بماند...ولی ریشه ی زندگی...

💕🍃🌸💕🍃🌸درست همون لحظه که افکارت به بن بست رسیدهدرست همون لحظه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط