p36💕
p36💕
یکی از بادیگاردای جیمین میاد
بادیگارد. قربان
جیمین. چیه
بادیگارد. این منطقه محاصره شده
جیمین. چیی
ات. کی اینجارو محاصره کرده
بادیگارد. آقای... چانگ
کوک و ات. چییی
ات. ک.. کدوم چانگ
بادیگارد من. عموتون.. خانم... کسی که شما و برادرتون رو شکنجه میداد
تنم یخ زد انگار یه سطل آب یخ روم خالی کرده بودن
چشمام رو بستم و سرم رو گرفتم
کوک اومد و بغلم کرد
کوک. هیشش ات ات به خودت بیا اون اتفاقا مال گذشتست تموم شده... آروم باش ما پیشتیم باشه؟اروم
ات. اون عوضی*گریه
اشکام رو پاک کردم و سعی کردم خونسردیم رو حفظ کنم
ات. اسلحم رو بدین
نامجون و هوسوک و کوک. چیییی
ات. گفتم اون کوفتیو بدینننن
اسلحم رو دادن
ات. جیمین .. میتونیم همکاری کنیم؟اون از چیزی که فکرشو میکنی خطرناک تره
جیمین. خیلی خب باشه
افرادمون رو هماهنگ کردیم تا بدونن باید با هم همکاری کنن همرو خبر کردیم وسایلمون رو جمع کردیم خواستم بلند شم که
جیمین. نباید بلند شی .. دکتر گفت
ات. خیلی خب پس کمکم کن راه برم
برآید بغلم کرد
ات. هیی من گفتم کمکم کنن
جیمین. منم دارم کمک میکنم
دیگه حرفی نزدم
ات. باید از در پشتی بریم.. میریم به عمارتش و انبارش رو خالی میکنیم اون اینجارو محاصره کرده پس نمیفهمه .. بعدشم قطعا میاد سراغ من پس همه اونجا قایم میشیم و تله میذاریم وارد که شدن نقشه انجام میشه
(آقا خلاصه میشه از در پشتی بیمارستان میرن بیرون میرن خونه ی چانگ انبارش رو خالی میکنن میرن عمارت ات قایم میشن که چانگ و افرادش وارد حیاط عمارت میشن )
جیمین. میتونی سرپا وایسی؟
ات. اره
جیمین. به خودت فشار نیار
با تمام افراد باند منو جیمین دورشون حلقه زدیم و محاصرشون کردیم و روشون اسلحه کشیدیم افرادش رو کشتیم و روش اسلحه کشیدیم اما خونسرد به منی که روبه روش بودم زل زد
اسلحم رو به سرش نشون گرفته بودم
چانگ. سلام دخترم
ات. من دختر تو نیستم عوضییییی
چانگ. اینطوری نگو آخه دلم میشکنه
ات. ما چی؟قلب ما نشکست؟لذت بردی با کشتن مامانمونننننن؟؟؟؟از عذاب دادن ما چی نصیبت شدددد چییییی... چرا من و کوک باید انقد سختی میکشیدیم؟ها؟بگو عوضییی ... تو عموی ما بودی... چرا اینکارو کردی... تو روانی ایییی* عربده و گریه
چانگ.....
ات. تو یه اشغالی
چانگ. میخوای منو بکشی؟*پوزخند
ات. تفنگ آبپاش سمتت نگرفتم
چانگ. عجولانه نباید رفتار کنی
ات. این همه سال ... اینهمه سال عذابایی که بهمون دادی روم تاثیر داشته... چیکار باهات کردیم که این جوابش بود؟
ات. دیگه بسه... دیگه نمیزارم بلای جونمون بشی.. تمومش میکنم.. انتقام میگیرم
چانگ. ضربه به من ضربه به خودته
ات. خفه شو
چانگ. جیمین رو دوست داری؟مگه نه؟اگه نمیخوای از دستش بدی منطقی باش
ات. گفتم خفه شو عوضیییییییییی
یکی از بادیگاردای جیمین میاد
بادیگارد. قربان
جیمین. چیه
بادیگارد. این منطقه محاصره شده
جیمین. چیی
ات. کی اینجارو محاصره کرده
بادیگارد. آقای... چانگ
کوک و ات. چییی
ات. ک.. کدوم چانگ
بادیگارد من. عموتون.. خانم... کسی که شما و برادرتون رو شکنجه میداد
تنم یخ زد انگار یه سطل آب یخ روم خالی کرده بودن
چشمام رو بستم و سرم رو گرفتم
کوک اومد و بغلم کرد
کوک. هیشش ات ات به خودت بیا اون اتفاقا مال گذشتست تموم شده... آروم باش ما پیشتیم باشه؟اروم
ات. اون عوضی*گریه
اشکام رو پاک کردم و سعی کردم خونسردیم رو حفظ کنم
ات. اسلحم رو بدین
نامجون و هوسوک و کوک. چیییی
ات. گفتم اون کوفتیو بدینننن
اسلحم رو دادن
ات. جیمین .. میتونیم همکاری کنیم؟اون از چیزی که فکرشو میکنی خطرناک تره
جیمین. خیلی خب باشه
افرادمون رو هماهنگ کردیم تا بدونن باید با هم همکاری کنن همرو خبر کردیم وسایلمون رو جمع کردیم خواستم بلند شم که
جیمین. نباید بلند شی .. دکتر گفت
ات. خیلی خب پس کمکم کن راه برم
برآید بغلم کرد
ات. هیی من گفتم کمکم کنن
جیمین. منم دارم کمک میکنم
دیگه حرفی نزدم
ات. باید از در پشتی بریم.. میریم به عمارتش و انبارش رو خالی میکنیم اون اینجارو محاصره کرده پس نمیفهمه .. بعدشم قطعا میاد سراغ من پس همه اونجا قایم میشیم و تله میذاریم وارد که شدن نقشه انجام میشه
(آقا خلاصه میشه از در پشتی بیمارستان میرن بیرون میرن خونه ی چانگ انبارش رو خالی میکنن میرن عمارت ات قایم میشن که چانگ و افرادش وارد حیاط عمارت میشن )
جیمین. میتونی سرپا وایسی؟
ات. اره
جیمین. به خودت فشار نیار
با تمام افراد باند منو جیمین دورشون حلقه زدیم و محاصرشون کردیم و روشون اسلحه کشیدیم افرادش رو کشتیم و روش اسلحه کشیدیم اما خونسرد به منی که روبه روش بودم زل زد
اسلحم رو به سرش نشون گرفته بودم
چانگ. سلام دخترم
ات. من دختر تو نیستم عوضییییی
چانگ. اینطوری نگو آخه دلم میشکنه
ات. ما چی؟قلب ما نشکست؟لذت بردی با کشتن مامانمونننننن؟؟؟؟از عذاب دادن ما چی نصیبت شدددد چییییی... چرا من و کوک باید انقد سختی میکشیدیم؟ها؟بگو عوضییی ... تو عموی ما بودی... چرا اینکارو کردی... تو روانی ایییی* عربده و گریه
چانگ.....
ات. تو یه اشغالی
چانگ. میخوای منو بکشی؟*پوزخند
ات. تفنگ آبپاش سمتت نگرفتم
چانگ. عجولانه نباید رفتار کنی
ات. این همه سال ... اینهمه سال عذابایی که بهمون دادی روم تاثیر داشته... چیکار باهات کردیم که این جوابش بود؟
ات. دیگه بسه... دیگه نمیزارم بلای جونمون بشی.. تمومش میکنم.. انتقام میگیرم
چانگ. ضربه به من ضربه به خودته
ات. خفه شو
چانگ. جیمین رو دوست داری؟مگه نه؟اگه نمیخوای از دستش بدی منطقی باش
ات. گفتم خفه شو عوضیییییییییی
۲.۸k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.