چقدر احمقانه هنوز هم فکر میکنی آن حواس پرت به جای سیگا

چقدر احمقانه. هنوز هم فکر میکنی آن حواس پرت ، به جای سیگارش خودش را از پنجرهء اتاقکش پرتاب کرده؟؟ نگو که نمیدانی بریده بریده‌هایِ دستانش خنج گربه نبوده‌..
اصلا این ها هیچ ، هیچگاه برایَت سوال نشد که چرا تنفر از عربده ها و ، صدای آمیزاد ها داشت ؟ یا اینکه چرا به هنگامِ لمس ها، تنش همچون بید میلرزید ؟؟ حتی باری برایَت سوال پیش نیامد که این کوچک‌دختر ، چگونه اینقَدَر بزرگ است....؟
گلوله‌هایِ خشک‌شدهء اشکانش هنوز بر گونه‌هایِ سردش مشخص است و خونِ خشک شدهء رگ هایَش برای دیده شدن بال بال میزنند. و آن‌وقت تو هنوز هم اورا متهمِ حواسِ پرتش میکنی..
دیدگاه ها (۲)

یکی مرا ضعیف میداند و دیگری کوه قدرت..صرفا چون ، بار چندین ت...

به هنگامِ قدرت ضعف را در تک تک سلول هایَش حس کرد...نیازش آرا...

عزیز ترین کَسَم هَوَس رقتن کرده بود..و من آن لحظه آنقدری نات...

همیشه مطمئن بودم که دیگر هیچ اهدی توانِ شکستنِ دلم را نخواهد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط