Yakuza part 2
ا/ت ویو : فردا شد سر کلاس بودم داشتم تمرین حل میکردم ماه دیگه امتحانا بود با سر صدا پسرا سرم آوردم بالا نگا تو راه رو کردم همون پسرا بود و همون پسری که دیشب اومده بود مغازه سرم کردم تو کتاب که اومدن تو کلاس نگاشون نمیکردم یه پسره شروع کردن مسخره کردن که پسره یه چیز گفت پرت شد رو میزم ترسیدم و از جام پریدم پسره افتاده بود رو زمین
میخواستم از کلاس برم بیرون که خوردم به همون پسره
؟: حواست هست کجا میری ؟
چ چی
؟: اه خدا تو همون دختره ای که دیشب
از کلاس زدم بیرون دوییدم سمت بالا پشت بوم نشستم یه گوشه دستم گذاشتم رو سینم قلبم تند تند میزد سرم گذاشتم رو دیوار کم کم چشام سنگین شد خوابم برد
یک ساعت بعد *
چشام باز کردم وای کلاسم یه دفعه دیدم همون پسره نشسته لبه داشت سیگار میکشید
هی هی میوفتی دیونه شدیییی؟
؟: خیلی حرف میزنی
مراقب باش میوفتییی
سریع رفتم سمتش
بیا پاییننن
؟: چرا باید به حرف توعه دختر بچه اهمیت بدم
بیا پایین دیونههه
؟: ها ؟
یه دفعه وایساد لبه
وا نه نه
؟: چیه میترسی
سیگارش روشن کرد میکشید درست لبه وایساده بود خودش ول کرد که بیوفته لباسش کشیدم که بعدش فقط چشام بستم وقتی باز کردم درست روم بود و و لبامون رو لبای هم
با چشای باز شوکه نگاش میکردم دستم گرفتم به بازوش انگار قرار نبود بلند بشه وای خدا از روم سریع بلند شد از بالا پشت بود رفت دیدم فندکش افتاده کنارم
ش شوگا ؟
بلند شدم برگشتم طبقه پایین بقیه جمع شده بودن پای برد تا روز امتحانا رو ببینن رفتم نگا میکردم که یکی از دخترا نگام کرد
هیونا: عاااا چرا آنقدر امتحان
چطور ؟
هیونا : ریاضی گذاشتن اول ای خدااا اوه راستی واسه کدوم کلاسی
کلاس......
هیونا : اووو کلاس من کنار کلاست نظرت چیه با هم دوست بشیم
با من ؟
هیونا: اره دوست بشیم امشب با هم بریم بیرون ؟
امم باشه
هیونا: پس میبینمت فقط اسمت چیه
ا/ت
هیونا: منم هیونام
خوش بختم
هیونا : همینطور خب دیگه میرم
باشه
رفتم سر کلاسم بعدم مدرسه تموم شد .......
میخوام برای فیکا یه روز مشخص کنم که هم شما راحت باشید هم خودم
فیک از این به بعد روزای یکشنبه سشنبه آپلود میشن 🖤✨
میخواستم از کلاس برم بیرون که خوردم به همون پسره
؟: حواست هست کجا میری ؟
چ چی
؟: اه خدا تو همون دختره ای که دیشب
از کلاس زدم بیرون دوییدم سمت بالا پشت بوم نشستم یه گوشه دستم گذاشتم رو سینم قلبم تند تند میزد سرم گذاشتم رو دیوار کم کم چشام سنگین شد خوابم برد
یک ساعت بعد *
چشام باز کردم وای کلاسم یه دفعه دیدم همون پسره نشسته لبه داشت سیگار میکشید
هی هی میوفتی دیونه شدیییی؟
؟: خیلی حرف میزنی
مراقب باش میوفتییی
سریع رفتم سمتش
بیا پاییننن
؟: چرا باید به حرف توعه دختر بچه اهمیت بدم
بیا پایین دیونههه
؟: ها ؟
یه دفعه وایساد لبه
وا نه نه
؟: چیه میترسی
سیگارش روشن کرد میکشید درست لبه وایساده بود خودش ول کرد که بیوفته لباسش کشیدم که بعدش فقط چشام بستم وقتی باز کردم درست روم بود و و لبامون رو لبای هم
با چشای باز شوکه نگاش میکردم دستم گرفتم به بازوش انگار قرار نبود بلند بشه وای خدا از روم سریع بلند شد از بالا پشت بود رفت دیدم فندکش افتاده کنارم
ش شوگا ؟
بلند شدم برگشتم طبقه پایین بقیه جمع شده بودن پای برد تا روز امتحانا رو ببینن رفتم نگا میکردم که یکی از دخترا نگام کرد
هیونا: عاااا چرا آنقدر امتحان
چطور ؟
هیونا : ریاضی گذاشتن اول ای خدااا اوه راستی واسه کدوم کلاسی
کلاس......
هیونا : اووو کلاس من کنار کلاست نظرت چیه با هم دوست بشیم
با من ؟
هیونا: اره دوست بشیم امشب با هم بریم بیرون ؟
امم باشه
هیونا: پس میبینمت فقط اسمت چیه
ا/ت
هیونا: منم هیونام
خوش بختم
هیونا : همینطور خب دیگه میرم
باشه
رفتم سر کلاسم بعدم مدرسه تموم شد .......
میخوام برای فیکا یه روز مشخص کنم که هم شما راحت باشید هم خودم
فیک از این به بعد روزای یکشنبه سشنبه آپلود میشن 🖤✨
۷.۸k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.