رمان رویای من

رمان رویای من

پارت ۴۶

دیانا، چرا باید اینطوری میشد یکم استراحت

کردم یه ست مشکی زدم رفتم بیرون یکم

خرید کنم میخواستم پیتزا رفتم فروشگاه

قارچ و سوسیس و سس نون پیتزا ذرت هم

گرفتم پوفیلا درست کنم گوشت خریدم

پوفک و چیپس و ماست موسیر تخمه

حساب کردم رفتم میوه فروشی فلفل دلمه و

گوچه گرفتم با یکم میوه سختم نبود چون

چرخ داشتم رفتم خونه خودمو انداختم رو

مبل بعد درآوردن لباس هام رفتم تو آشپز

خونه که غذا رو درست کنم دیگه میشد برای

شام چون ساعت ۷:۳۰ بود شروع کردم به

درست کردن


رمان رویای من

پارت ۴۷

ارسلان، رفتم پاساژ چندتا لباس بخرم چندتا

هودی خریدم دو تا پافر چندتا بافت خریدم

حساب کردم گذاشتم تو ماشین رفتم یکم

میوه بخرم خیلی وقت بود خرید نیومده بودم

باید بیشتر بیام خرید اونارم حساب کردم از

سوپر مارکت هم تنقلات اب میوه خریرم رفتم

خونه یه ساندویچ سفارش دادم با نوشابه و

سیب زمینی تخمه میشکوندم تا غذا اومد یه

فیلم گذاشتم خوراکی و غذا هارو اوردم با

خوراکی نشستم فیلم دیدم فیلم تموم شد

همه اشغال هارو جمع کردم ظرف هارو جمع

کردم رفتم تو اتاق روی تخت دراز کشیدم به

خواب فرو رفتم
دیدگاه ها (۲۴)

رمان رویای من پارت ۵۰دیانا، باید بهش فکر کنم آخه ارسلان، باش...

رمان رویای منپارت ۵۲دیانا، خوب متوجه نمیشم ارسلان، اوکی دیان...

رمان رویای من پارت ۴۴ارسلان، مهم نیستش بیا بریم دکتر الان ای...

رمان رویای من پارت ۴۲ارسلان، چیکار میکنی خان..... اون که دی...

رمان بغلی من پارت ۶۷ارسلان: توی ماشین نشستیم که از سرد بودن ...

رمان فیک پارت 17 سعی میکنم تا چند پارت دیگه تمومش کنم برم رم...

my amethyst

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط