رمان رویای من

رمان رویای من

پارت ۵۰

دیانا، باید بهش فکر کنم آخه

ارسلان، باشه مرسي

دیانا، لبخندی بهش زدم

ارسلان، از این جوابش خوشم اومد منم بهش لبخند زدم

دیانا، استاد من یه سوال داشتم

ارسلان، جان

دیانا، من خیلی از سوالات و مشکل دارم

ارسلان، اشکالی نداره

دیانا، میشه بهم توضیح بدید

ارسلان، معلومه کارم اینه که کسی چیز و ندونه بهش بگم

دیانا، مرسی

ارسلان، تو زنگ تفریح بمون بهت یاد بدم

دیانا، چشم

ارسلان، لبخند پر رنگی بهش زدم که گفت من برم سر کلاس بعد دوید سمت کلاس

رمان رویای من

پارت ۵۱


دیانا، خنده ای آروم کردم یعنی میتونم یکم دلشو ببرم ولی اون الان یکم دلش برای من رفته

وجدان،خیلی اعتماد به نفس داری

دیانا، پس چی بایدم داشته باشم

وجدان،حالا معلوم نیست آقا ارسلان دوست داره یا نه

دیانا، اگه شما اجازه بدی میخوام دلشو ببرم

وجدان،عوضی

دیانا، تو چی میگی اصلا برو این قضیه به من ربط داره برو گمشو

ارسلان، بچه ها چهار شنبه امتحان دارید خوب کتاباتون باز کنید صفحه ۹۷ و حل کنید بعد توضیح میدم

دیانا، سخت بود ولی سریع حل کردم که به من گفت برم پای تخته حل کنم

ارسلان، آفرین براش دست بزنید این چندتا مسئله خیلی سخت بود دیانا دوتا مثبت میگیری

دیانا، لبخندی زدم نسشتم نزدیگ ۱۵ و ۲۰ دقیقه بود که بچه ها داشتن مینوشتن یهو استاد بهم آروم گفت

ارسلان، تو که مسئله به این سختی رو بلدی چرا اونا رو بد نیستی
دیدگاه ها (۵)

رمان رویای منپارت ۵۲دیانا، خوب متوجه نمیشم ارسلان، اوکی دیان...

رمان رویای من پارت ۵۳دیانا، خیلی گشنم بود رفتم از تو کیفم خو...

رمان رویای من پارت ۴۶دیانا، چرا باید اینطوری میشد یکم استراح...

رمان رویای من پارت ۴۴ارسلان، مهم نیستش بیا بریم دکتر الان ای...

رمان بغلی من پارت های ۸۶و۸۷و۸۸ارسلان: من که باورم نمیشه دیان...

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

رمان بغلی من پارت۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳و۱۳۴دیانا: تا نیم ساعت داشتیم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط