میخواهم تو را در آغوش بگیرم

میخواهم تو را در آغوش بگیرم ،
نگذارم کوچک‌ترین آسیبی ببینی
اما دستانم شکسته‌ست ، و نمیتوانم از تو محافظت کنم ؛
پس از ذهنم استفاده میکنم و تو را با کلماتم پوشش میدهم ،
حرف ها همیشه برنده‌اند
اما من میدانم ، که بازنده‌ام ؛
و من میخواهم اشک هایم را رها کنم و به تو عشق بورزم ،
اما تمام اشک هایم را برای عشقی دیگر به پهنای صورتم سپردم ؛
پس بال هایم را باز میکنم تا تو پرواز کنی ،
اما آنها را قبلا گشوده‌ام ، و آنها را به آتَش کشیده اند ؛
پس تمام شب را در کنار تو خواهم ماند و تورا در آغوش میکشم ،
اما من خیلی خسته ام‌...برای اینکه شب هایم را با کسی بگذرانم ؛
اما حال دِگر من چیزی برای محافظت از تو ندارم ؛)
اما با این حال
من میخواهم برای تو بنویسم ، متن هایی به وسعت کتاب های تاریخی و سروده هایی به زیبایی چشمانت ،
اما این ها فایِده ندارد
من حرف هایم را برای عشقی دیگر بر کاغذ قلبم روا کردم..
.
.
من برای عشقی دیگر این ها را به تصویر کشیده‌ام.

_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
دیدگاه ها (۳)

کِی فرا میرِسَد روزی که اولین دسته گل را هدیه گیرم ، سکوت را...

عکس ها پاره میشوند ،مبایل ها خراب میشوند ،رم ها شکسته میشنود...

به نظرم اگه ازش بپرسم" فقط بگو از چیش اومد خوشت ؟ "با عشق به...

به حروف در هم ریخته مینگرم ، حرف هایم دِگر میلی به گفته شدن ...

خیلی وقت است ،دلم میخواهد قلمم را بردارم ، تمام حرف هایم را ...

نمیدانم ، کجا باید فرار کرد؟ دست هایم نای تکان خوردن ندارندا...

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط