روزِ غیبت من...
#روزِغیبتمن...
یه روزی همین جاها تو همین کلاس دنیا ، معلم اسم منو صدا میزنه
ح....د ق....ی!
داد میزنن غایب ؛ اعلامیه ام میاد بالا و معلم روی اسمُ عکسم نگاش می لغزه
چون همینطور که قدم بلند تر میشه
چراغ مرگ من عین سر سیگارم با هر دم نفسم روشن تر میشه
یه مرگ غریب آره توی مملکت ما عاقبت یه جوون هنرمند اینه
نه انکار نکن! آینده شفافه عین مشروبی که این همه مدت تو خونم می رفت و
انقد به قلب شیشه ایم فشار اومد که غرورم شیکست
نگو که عینک خوش بینی بزن که عینک هم زدم و
خیلی بدتر واضح تر دیدم ، عشقم از دست رفت
ای کاش کور می شدم! اینجوری فقط عاشق نور میشدم و
ته دلم که می دیدمش کیفور می شدم
روز غیبت من
وقتی که من میرم ، وقتی که از صحنه ی روزگار محو میشه تصویرم
روزی که من رفتم... و افتخار من اینه که
واسه مخ زدن کسی لاشی بازی هیچ وقت در نیاوردم
روزی که من نیستم ، چند سال دیگه ای که می بینی خونیه شقیقم و
اسلحه به غیر از خودم نبوده دست هیچ کس... روزی که می میرم!
یه روز که من مُردم ، روزی که باکتریا به جونم می افتن و
بدنمو تا جایی که بتونن می خورن ، می خوام پشتم اشک نریزید
انگار هیچوقت نبودم ، نمی تونستم بمونم تا بیشتر حروم شم
می خوام همتون بدونید!
شاید عوضی بازی گاهی درآوردم ولی من یه آدم عوضی هیچوقت نبودم.
من از آدمی شاکی بودم که بیضه بقیه رو ، از جونِ عشقش کمتر می دونست
از حکومتی که کتیبه ی حقوق بشر رو برعکس می خوندش
از نژاد هیتلری که خودشُ از همه نژادا برتر می دونست
و صدای منو هیچکس نشنید
انگار هرچی باشی سنگین تر بیشتر غرقی
عیب مردمُ بهشون میگی میشن وحشی
این لاشی بازیا با این مردم چی کردن چی؟
شاید یه روز توی همین روزا با یه کُلت مخمُ بترکونم
اما نمیخوام جسدم ُ دفن کنن یا که بسوزونن...
میخوام واسه همیشه منجمد نگه داری شه
تا یه روز علم به اون نقطه از پیشرفت برسه که جسدم شبیه سازی شه.
با رضایت خودم این وصیتمه... میخوام ببینم خودم به جسدم بر میگردم یا نه؟
دار و ندارمم بدید به روسپی ها که جز خودشون هیچ کس رو نفروختند
پس به سلامتیشون دعا کنید یه روز خوب بیاد
اینجا کروسِ اما گور باباش من میخوام اوترو برم ؛ وصیت نامه خودمه.
و شما اطرافیانم که پشتَمید بیشتر از قبل. من هنوز شما رو می پرستم.
پس این و خوب گوش کنید :
یه ساعت زنگ داره پُر سر و صدا بودن واسه بیدار کردن مردم
بهتر از یه قصه گوی خوش صدا بودن واسه خوابوندنشونه.
چشای بسته با چشای کور هیچ فرقی نداره...
🙌🏼🚶🏻♂️
#چوکبندر
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
یه روزی همین جاها تو همین کلاس دنیا ، معلم اسم منو صدا میزنه
ح....د ق....ی!
داد میزنن غایب ؛ اعلامیه ام میاد بالا و معلم روی اسمُ عکسم نگاش می لغزه
چون همینطور که قدم بلند تر میشه
چراغ مرگ من عین سر سیگارم با هر دم نفسم روشن تر میشه
یه مرگ غریب آره توی مملکت ما عاقبت یه جوون هنرمند اینه
نه انکار نکن! آینده شفافه عین مشروبی که این همه مدت تو خونم می رفت و
انقد به قلب شیشه ایم فشار اومد که غرورم شیکست
نگو که عینک خوش بینی بزن که عینک هم زدم و
خیلی بدتر واضح تر دیدم ، عشقم از دست رفت
ای کاش کور می شدم! اینجوری فقط عاشق نور میشدم و
ته دلم که می دیدمش کیفور می شدم
روز غیبت من
وقتی که من میرم ، وقتی که از صحنه ی روزگار محو میشه تصویرم
روزی که من رفتم... و افتخار من اینه که
واسه مخ زدن کسی لاشی بازی هیچ وقت در نیاوردم
روزی که من نیستم ، چند سال دیگه ای که می بینی خونیه شقیقم و
اسلحه به غیر از خودم نبوده دست هیچ کس... روزی که می میرم!
یه روز که من مُردم ، روزی که باکتریا به جونم می افتن و
بدنمو تا جایی که بتونن می خورن ، می خوام پشتم اشک نریزید
انگار هیچوقت نبودم ، نمی تونستم بمونم تا بیشتر حروم شم
می خوام همتون بدونید!
شاید عوضی بازی گاهی درآوردم ولی من یه آدم عوضی هیچوقت نبودم.
من از آدمی شاکی بودم که بیضه بقیه رو ، از جونِ عشقش کمتر می دونست
از حکومتی که کتیبه ی حقوق بشر رو برعکس می خوندش
از نژاد هیتلری که خودشُ از همه نژادا برتر می دونست
و صدای منو هیچکس نشنید
انگار هرچی باشی سنگین تر بیشتر غرقی
عیب مردمُ بهشون میگی میشن وحشی
این لاشی بازیا با این مردم چی کردن چی؟
شاید یه روز توی همین روزا با یه کُلت مخمُ بترکونم
اما نمیخوام جسدم ُ دفن کنن یا که بسوزونن...
میخوام واسه همیشه منجمد نگه داری شه
تا یه روز علم به اون نقطه از پیشرفت برسه که جسدم شبیه سازی شه.
با رضایت خودم این وصیتمه... میخوام ببینم خودم به جسدم بر میگردم یا نه؟
دار و ندارمم بدید به روسپی ها که جز خودشون هیچ کس رو نفروختند
پس به سلامتیشون دعا کنید یه روز خوب بیاد
اینجا کروسِ اما گور باباش من میخوام اوترو برم ؛ وصیت نامه خودمه.
و شما اطرافیانم که پشتَمید بیشتر از قبل. من هنوز شما رو می پرستم.
پس این و خوب گوش کنید :
یه ساعت زنگ داره پُر سر و صدا بودن واسه بیدار کردن مردم
بهتر از یه قصه گوی خوش صدا بودن واسه خوابوندنشونه.
چشای بسته با چشای کور هیچ فرقی نداره...
🙌🏼🚶🏻♂️
#چوکبندر
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
۲۰.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳