عادت کرده بودم به اینکه نگاهم کنی به اینکه لمسم کنی ب

عادت کرده بودم... به اینکه نگاهم کنی به اینکه لمسم کنی، به اینکه حرف بزنی، عادت کرده بودم که بنویسی.. از چشمام، از دستام، از قلبم... انقدر عادت کرده بودن که یادم رفت حرف بزنم.. یادم رفت بنویسم... به جاش... یه کار دیگه کردم... اون زیبایی هارو... به رخ تمام آدمای مارسی کشیدم... چشمات ژنرال... چشمات و... اون زیبایی غیر قابل درکت رو اسمون قلبم نقاشی کردم.


جئون جونگکوک 30 دسامبر 1991

˖#Desiree
دیدگاه ها (۸)

من بدون تو چطور ادامه بدم؟ 🥺💔

همه بلخره میرن دیگه برام مهم نیس هرکاری میخاین بکنین بعنم هر...

زندگی من یه مردگی عجیب رو شروع کرده، و تو فکر میکردی میتونی ...

هااااااات🥵🤤🔥

࿙࿙֢︶۪۪֟࿙۫࿚‌‌‌‌⏝ִ ✉️‌︩︬۪ׄׄׄׄ͜͜͜ ‌⏝‌‌‌‌࿙࣪࣪࿚ִִ֟︶֢࿚࿚ ‌          ...

نام:وقتی پسر داییت بود و بعد از ۱۵ سال دیدیش پارت:۶حرف های ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط