دوست دارم بنویسم چقدر عالی بود
دوست دارم بنویسم چقدر عالی بود
آن زمانی که همه دفتر ما کاهی بود
دوست دارم بنویسم پدرم خسته مباد
دست و بالش چو پر مرغ اسیر بسته مباد
از غذا پختن و لالایی مادر گویم
از دغل بازی و دعوای برادر گویم
بنویسم که چنان بنده که دارد خواهر
در دلش از احدی کینه ندارد خواهر
یاد باد آنکه همش بازی لی لی میکرد
فکر این عالم ماتم زده را کی میکرد
بنویسم که زمان کاش که بر میگشتی
همچنان شاخه گلی تازه و تر میگشتی
عمر من رفت دگر کودکی ام باز نگشت
هیچکس با دل ماتم زده دمساز نگشت
دوست دارم بنویسم ز شب تنهایی
کشته ما را غم جانسوز و تب تنهایی
ای خدا کاغذ و آن دفتر و خودکارم کو
خسته ام از دنیا فندک و سیگارم کو
#خاصترین
#
آن زمانی که همه دفتر ما کاهی بود
دوست دارم بنویسم پدرم خسته مباد
دست و بالش چو پر مرغ اسیر بسته مباد
از غذا پختن و لالایی مادر گویم
از دغل بازی و دعوای برادر گویم
بنویسم که چنان بنده که دارد خواهر
در دلش از احدی کینه ندارد خواهر
یاد باد آنکه همش بازی لی لی میکرد
فکر این عالم ماتم زده را کی میکرد
بنویسم که زمان کاش که بر میگشتی
همچنان شاخه گلی تازه و تر میگشتی
عمر من رفت دگر کودکی ام باز نگشت
هیچکس با دل ماتم زده دمساز نگشت
دوست دارم بنویسم ز شب تنهایی
کشته ما را غم جانسوز و تب تنهایی
ای خدا کاغذ و آن دفتر و خودکارم کو
خسته ام از دنیا فندک و سیگارم کو
#خاصترین
#
۶.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.