part

part⁶⁴

_صبح روز بعد_

" سلام بر خانواده گرامی "a.t

" بتمرگ سر جات (عصبی) "V

" چی؟(تعجب) "a.t

" کری! میگم بتمرگ سرجات!(بلند،عصبی) "V

" باش داداش آروم باش "jin

" چیو آروم باش، دیروز نصف جونم کرد ،معلوم نیست کدوم گوری رفته بود(بلند،عصبی) "V

" اینقدر جوش نزن من مواظبشم "jk
(سرش تو گوشیه حرف میزنه)

" سپردمش به تو که به این روز افتاد(بلند) "V

" چی؟ "jk

" اخه توی احمق برا چی اینو آوردی، هاااا؟(بلند) "V

" اگه خواهرت یکی بدتر از خودتت نبود اینطوری نمیشد (بلند) "jk

" حالا چسبوندیش به من! (بلند) "V

" خواهر خودته، یکیه بدتر از خودتت(بلند) "jk

" از همون اولش نباید مسپردمش به تو(بلند) "V

" من خودم میتونم مواظب خودم باشم(اروم) "a.t

" چیییی؟(بلند و همزمان) "jk,V

نگاه تهیونگ:" یه بار دیگه بگو تا خفت کنم "

نگاه جونگکوک:" چه بگی چه نگی کشتمت "

" اول صبحی این بحث ها چیه آخه "jin

" به حساب تو یکی هم میرسم "V

" چی؟ گناه من چیه؟ "jin

" شما میدونستید ا.ت پیدا کرده به من هیچی نگفتید "V

" به جون همین جیمین قسم نمیدونستم "jin

" جون خودتو قسم بخور "jimin

توی همین هیری و یری که توی آشپزخانه شروع شده بود خدمتکار با چهره‌ی مضطرب وارد آشپزخانه شد

" آقای تهیونگ(مضطرب) "

" تو چراا اینطوریی؟ "jin

" چیشده؟ "V

" آقای چان...دَم دره (مضطرب) "
دیدگاه ها (۱۴)

part⁶³دست دختر روی بازوی جئون نشست، به طرفش برگشت که با چهره...

part⁶²اشکی که تمام مدت توی چشماش حلقه بسته بود آزاد شداشک ها...

رقیب سخت

My violent mafiaseason2Part15داشتیم فیلم نگاه میکردیم که که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط