خیال آمدنت دیشبم به سر میزد

خیال آمدنت دیشبم به سر می‌زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می‌زد

به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر می‌زد

شراب لعل تو می دیدم و دلم می خواست
هزار وسوسه ام چنگ در جگر می‌زد

زهی امید که کامی از آن دهان می جست
زهی خیال که دستی در آن کمر می‌زد

دریچه ای به تماشای باغ وا می‌شد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می‌زد

تمام شب به خیال تو رفت و می‌دیدم
که پشت پردهٔ اشکم سپیده سر می‌زد
دیدگاه ها (۵)

💓❤💓❤💓❤💓❤💓❤تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیستو گر خطاست! مرا ا...

دل لرزان و نگاه نگران من و توعاقبت فاش کند عشق نهان من وتوزن...

❤❤❤❤❤❤❤❤بی قرار توام و در دل تنگم گله هاستآه بی تاب شدن عادت...

❤ حکم حبس ابد❤گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکنددر خیال...

سه پارتی (درخواستی) P2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط