در مهمونی اون شب من برای توعم...
p1
یونگی ویو
که با خودش لباس باز آورده تو اتاق مهمونا عوض کنه بعد بیاد برا من سکسی گرل بشه
سعی میکرد تو چشمام نگاه نکنه خوب میدونست چی سرش میاد اما میتونه جلو اینهمه آدم جوابمو نده؟...صداش کرد
_ا.ت یه دقیقه بیا
چیکارم داری(اروم)
_میخوام یچی تو گوشیمو نشونت بدم
امد کنارم وایساد که توی گوشی نوشتم
(_میخوام با ارامش باهات حرف بزنم....بیب داشتیم؟واسه کی اینجور لباس عوض کردی حد اقل نذار چاک و گردی سینت معلوم باشه)
با دیدن نوشته گوشی رو ازم گرفت و یچیزی تایپ کرد
( ددی....اگه نخوای اینا رو با ارامش بگی چی؟؟)
اونطرف مبل نشست و گوشی رو بهم داد....سرمو بالا اوردم و بهش خیره شدم...دختر چی تو مغزته؟چیزی که اول میخواستم بگمو نوشتم..
(_لباستو عوض کن اگه میخوای همین اتاق بغلی خودتو و لباستو جر ندم)
گوشی رو دادم بهش که صدای زن برادرم امد
>ا.ت بیا اینجا
امدم یه دقیقه صبر کن
پیامو خوند و لبخند ژکندی زد و تو گوشی چیزی نوشت اما پشت خودش قایم کرد و اون یه تیکه لباسو پایین کشید و با لبخند به چشمای از حدقه بیرون زده من نگاه میکرد....امد نزدیکم اما یهو از سر جاش بلند شد و گوشی رو گذاشت وسط پام نکشته بود(بیا جرم بده چه اتاق بغلی چه وسط مهمونا)
به نیمروی که وایساده بود نگاه کردم دیگه داشت عصبیم میکرد میخواد با من لج کنه؟
ا.ت ویو
سینهام بیش از حد معمول بالا بود و میفهمیدم که یونگی خیلی از این کارم که عمدیه ناراحته اما هدف منم همینه یه تحریک جانانه🌚🛐...احساس کردم کسی پشتم ایستاده خواستم برگروم که شونهام نگه داشته شد
_مامان من سرم درد میکنه میرم طبقه بالا بگو ا.ت یچی برام بیاره
موقع حرف زدن گرمایی که پشتم کشیده میشود حس میکردم و صدایی که از تحریک کلفتتر شده بود....[بچها تو حالت عادی صدای یونگی خیلی کلفته و اگه بخواد کلفتتر کنه میشه اسلاید بعدی]
سعی میکردم اح نکشم
""باشه پسرم تو برو بالا ا.ت بیا یه قرص سرما خوردگی ببر فک کنم سرما خورده....تب داری؟
_نه مامان من دیگه میرم
نگام به زن برادرم افتاد که داشت از صدای یونگی لذت میبرد و با خجالت سرشو پایین انداخته بود...توی دستای یونگی چرخیدم رو پاشنه پام بلند شدمو توی گوشش گفتم
داری یکی دیگه رو هم تحریک میکنی ساکت باش
خم شد و تو گوشم گفت
_تو هم داری همه رو تحریک میکنی بهتره لباس و دامنتو درست کنی
>چی میگید بچها
عااا هیچی فقط میخواستم بدونم به قرص و اینا حساسیت نداره؟
>وا تو زنشی هنوز نمیدونی؟
یونگی اروم و تو گلو خندید و یه دستشو بدون اینکه معلوم باشه روی پهلو و باسنم گذاشت و جواب داد
_من کم سرما میخورم
دی*کشو محکم مالید جوری گه توی دلم ضعف رفت و به سمت پلهها رفت....منم بی توجه به پوصیم که خیص بود...
60❤️🤤💋
یونگی ویو
که با خودش لباس باز آورده تو اتاق مهمونا عوض کنه بعد بیاد برا من سکسی گرل بشه
سعی میکرد تو چشمام نگاه نکنه خوب میدونست چی سرش میاد اما میتونه جلو اینهمه آدم جوابمو نده؟...صداش کرد
_ا.ت یه دقیقه بیا
چیکارم داری(اروم)
_میخوام یچی تو گوشیمو نشونت بدم
امد کنارم وایساد که توی گوشی نوشتم
(_میخوام با ارامش باهات حرف بزنم....بیب داشتیم؟واسه کی اینجور لباس عوض کردی حد اقل نذار چاک و گردی سینت معلوم باشه)
با دیدن نوشته گوشی رو ازم گرفت و یچیزی تایپ کرد
( ددی....اگه نخوای اینا رو با ارامش بگی چی؟؟)
اونطرف مبل نشست و گوشی رو بهم داد....سرمو بالا اوردم و بهش خیره شدم...دختر چی تو مغزته؟چیزی که اول میخواستم بگمو نوشتم..
(_لباستو عوض کن اگه میخوای همین اتاق بغلی خودتو و لباستو جر ندم)
گوشی رو دادم بهش که صدای زن برادرم امد
>ا.ت بیا اینجا
امدم یه دقیقه صبر کن
پیامو خوند و لبخند ژکندی زد و تو گوشی چیزی نوشت اما پشت خودش قایم کرد و اون یه تیکه لباسو پایین کشید و با لبخند به چشمای از حدقه بیرون زده من نگاه میکرد....امد نزدیکم اما یهو از سر جاش بلند شد و گوشی رو گذاشت وسط پام نکشته بود(بیا جرم بده چه اتاق بغلی چه وسط مهمونا)
به نیمروی که وایساده بود نگاه کردم دیگه داشت عصبیم میکرد میخواد با من لج کنه؟
ا.ت ویو
سینهام بیش از حد معمول بالا بود و میفهمیدم که یونگی خیلی از این کارم که عمدیه ناراحته اما هدف منم همینه یه تحریک جانانه🌚🛐...احساس کردم کسی پشتم ایستاده خواستم برگروم که شونهام نگه داشته شد
_مامان من سرم درد میکنه میرم طبقه بالا بگو ا.ت یچی برام بیاره
موقع حرف زدن گرمایی که پشتم کشیده میشود حس میکردم و صدایی که از تحریک کلفتتر شده بود....[بچها تو حالت عادی صدای یونگی خیلی کلفته و اگه بخواد کلفتتر کنه میشه اسلاید بعدی]
سعی میکردم اح نکشم
""باشه پسرم تو برو بالا ا.ت بیا یه قرص سرما خوردگی ببر فک کنم سرما خورده....تب داری؟
_نه مامان من دیگه میرم
نگام به زن برادرم افتاد که داشت از صدای یونگی لذت میبرد و با خجالت سرشو پایین انداخته بود...توی دستای یونگی چرخیدم رو پاشنه پام بلند شدمو توی گوشش گفتم
داری یکی دیگه رو هم تحریک میکنی ساکت باش
خم شد و تو گوشم گفت
_تو هم داری همه رو تحریک میکنی بهتره لباس و دامنتو درست کنی
>چی میگید بچها
عااا هیچی فقط میخواستم بدونم به قرص و اینا حساسیت نداره؟
>وا تو زنشی هنوز نمیدونی؟
یونگی اروم و تو گلو خندید و یه دستشو بدون اینکه معلوم باشه روی پهلو و باسنم گذاشت و جواب داد
_من کم سرما میخورم
دی*کشو محکم مالید جوری گه توی دلم ضعف رفت و به سمت پلهها رفت....منم بی توجه به پوصیم که خیص بود...
60❤️🤤💋
- ۴۶.۰k
- ۲۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط