پارت ²⁵
+مطمئنی خاله هست؟
× آره! حتما باید باشه.
+ آها.
* خب اینم از این.
*اوه بیبن کی اومده؟
+ سلام خاله.
*سلام عزیزم این مدت کجا بودی؟
+ ههه خونم بودم ولی برای یک کاری چند روز نبودم.
*حتما خسته ای بیا یکم استراحت کن ولی قبلش باید غذا بخوریم.
+ چشم.
خیلی دلم برای غذا های خاله تنگ شده بود از یه طرف هم برای دست پخت آرن.
بعد از غذا خاله مفحل رو شروع کرد ولی من نذاشتم ادامش بده.
+ اوه خدای من ساعت ¹⁰ شده.خاله من میرم بخوابم.
ولی قبلش کجا باید بخوابم؟
*آم داخل اتاق فلیکس .
× مامان؟!
+ اوه اگه نمیخوای من داخل حال میخوابم؟
* نه چطور نمیخواد؟
بعد چشم قرة ای روی فلیکس رفت.
× خب باشه بیا داخل اتاق من بخواب.
+ اگه راضی هستی.؟
× آره راضیم.
+باشه.
رفتم داخل اتاق و لباس هام و وسایلم و رو گذاشتم و یه لباس راحت پوشیدم.
روی تخت دراز کشیدم که..
×خوابیدی؟
+ اوم.
×آها.میگم اون موقع که ناراحت نشدی؟
+ نه.
×آها.
+میگم نمیخوای ازدواج کنی؟
×چرا یکی رو زیر نظر دارم.
+ اوهههه؟
×هیس آرومتر.
+باشه، دیگه کم کم باید آستین بزنم بالا.
بعد شروع کردیم به خندیدن.
+حالا طرف کیه؟
×یکی از کسایی که داخل محل کارم هست و یکی از رفیقام هم میشه.
+اوههه ! پس بدجور دلتو برده ، هان؟
×دل که نه، قلبمو دزدیده!
+اوهههههه، خاله بیا ببین پسرت چی میگه!
*دوباره چی شده هان؟
+باید برای پسرت آستین بالا بزنی!
*خودم میدونم.
+عه ، انگار فقط من خبر نداشتم.
*دیگه یادمون رفت بهت بگیم ولی برای عروسیشون هنوز وقت داریم و باید بریم خرید.مگه نه فلیکس؟
+واقعا که خاله فقط انگار به من نگفتین؟
*صب بیکاری که؟
+آره،میخوام ببینم این خانوم کیه که دل پسرتو برد؟
*از دست تو.
بعد از اون خاله و فلیکس رفتن تا من راحت بخوابم.
صب که بیدار شدم کارامو کردم و صبحانم رو خوردم و آماده شدیم برای خرید عروسی.
تو دلم گفتم:
+الان آرن داره چیکار میکنه؟ غذا خورده یا نه؟
+ولش کن اون که با من اینجوری رفتار کرد پس منم محلش نمیدم.
ویو آرن★
داشتم دیوونه می شدم
الان اون کجاست آخه؟
زنگ زدم به کارل:
-الو
÷سلام قربان
-پیداش نکردین؟
÷نه
-اون گردنبنده چی؟ عمل نمیکنه؟
÷فکر نکنم ولی برای این باید چند روز صبر کنین.
-هر کاری میکنی فقط زود تر.
⁵روز بعد........!
ویو اریکا♥︎
بالاخره روزی که منتظرش بودم فرا رسید!!
+راستی خاله برای ازدواجشون به شهرداری مراجعه کردن یا نه؟
*آره فک کنم.
+آها
{در فرانسه زوج ها برای ازدواج در فرانسه باید چند ماه قبل از اینکه بخواهند ازدواج کنند، با مدارک به شهرداری مراجعه کرده و روز عروسی را رزرو کنند. }
مایل به پارت بعدی هستین؟🦋🎧
× آره! حتما باید باشه.
+ آها.
* خب اینم از این.
*اوه بیبن کی اومده؟
+ سلام خاله.
*سلام عزیزم این مدت کجا بودی؟
+ ههه خونم بودم ولی برای یک کاری چند روز نبودم.
*حتما خسته ای بیا یکم استراحت کن ولی قبلش باید غذا بخوریم.
+ چشم.
خیلی دلم برای غذا های خاله تنگ شده بود از یه طرف هم برای دست پخت آرن.
بعد از غذا خاله مفحل رو شروع کرد ولی من نذاشتم ادامش بده.
+ اوه خدای من ساعت ¹⁰ شده.خاله من میرم بخوابم.
ولی قبلش کجا باید بخوابم؟
*آم داخل اتاق فلیکس .
× مامان؟!
+ اوه اگه نمیخوای من داخل حال میخوابم؟
* نه چطور نمیخواد؟
بعد چشم قرة ای روی فلیکس رفت.
× خب باشه بیا داخل اتاق من بخواب.
+ اگه راضی هستی.؟
× آره راضیم.
+باشه.
رفتم داخل اتاق و لباس هام و وسایلم و رو گذاشتم و یه لباس راحت پوشیدم.
روی تخت دراز کشیدم که..
×خوابیدی؟
+ اوم.
×آها.میگم اون موقع که ناراحت نشدی؟
+ نه.
×آها.
+میگم نمیخوای ازدواج کنی؟
×چرا یکی رو زیر نظر دارم.
+ اوهههه؟
×هیس آرومتر.
+باشه، دیگه کم کم باید آستین بزنم بالا.
بعد شروع کردیم به خندیدن.
+حالا طرف کیه؟
×یکی از کسایی که داخل محل کارم هست و یکی از رفیقام هم میشه.
+اوههه ! پس بدجور دلتو برده ، هان؟
×دل که نه، قلبمو دزدیده!
+اوهههههه، خاله بیا ببین پسرت چی میگه!
*دوباره چی شده هان؟
+باید برای پسرت آستین بالا بزنی!
*خودم میدونم.
+عه ، انگار فقط من خبر نداشتم.
*دیگه یادمون رفت بهت بگیم ولی برای عروسیشون هنوز وقت داریم و باید بریم خرید.مگه نه فلیکس؟
+واقعا که خاله فقط انگار به من نگفتین؟
*صب بیکاری که؟
+آره،میخوام ببینم این خانوم کیه که دل پسرتو برد؟
*از دست تو.
بعد از اون خاله و فلیکس رفتن تا من راحت بخوابم.
صب که بیدار شدم کارامو کردم و صبحانم رو خوردم و آماده شدیم برای خرید عروسی.
تو دلم گفتم:
+الان آرن داره چیکار میکنه؟ غذا خورده یا نه؟
+ولش کن اون که با من اینجوری رفتار کرد پس منم محلش نمیدم.
ویو آرن★
داشتم دیوونه می شدم
الان اون کجاست آخه؟
زنگ زدم به کارل:
-الو
÷سلام قربان
-پیداش نکردین؟
÷نه
-اون گردنبنده چی؟ عمل نمیکنه؟
÷فکر نکنم ولی برای این باید چند روز صبر کنین.
-هر کاری میکنی فقط زود تر.
⁵روز بعد........!
ویو اریکا♥︎
بالاخره روزی که منتظرش بودم فرا رسید!!
+راستی خاله برای ازدواجشون به شهرداری مراجعه کردن یا نه؟
*آره فک کنم.
+آها
{در فرانسه زوج ها برای ازدواج در فرانسه باید چند ماه قبل از اینکه بخواهند ازدواج کنند، با مدارک به شهرداری مراجعه کرده و روز عروسی را رزرو کنند. }
مایل به پارت بعدی هستین؟🦋🎧
- ۱۶۱
- ۱۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط