فصل دو من هفت تا ددی دارم 💜💫
#part_68
میخواست فراموشم کنه ردای کمربند و سیگار روی بدنش اجازه میدادن.؟!
لبخندی زدم و سعی کردم به فردا فک کنم روی که ماروین همراه پدراش جلوی چندین هزار نفر روی استیج اجرا داره
مطمئنم میتونست از پسش بربیاد...
با جیغ جیغ ماروین حواسم رو بهش دادم که گفت:مامان من استرس دارم بنظرت فردا میرینم؟!
ابروهام بالا رفت که سریع گفت:یعنی خوب انجام میدم آره خوب انجام میدم
من:آدم نمیشی نه.؟!
ماروین:اهه مام
جین:مامانت راست میگه پسرم بچه باید ادب داشته باشه
حالا نوبت ماروین بود که ابروهاشو بالا بندازه و بگه صحیح شما راست میگید آجوشی
جین با عصابیت به طرف ماروین هجوم برد که با خنده پاشد و شروع کرد فرار کردن
جین از کلمه آجوشی متنفر بود چون این کلمه از صبح تا شب روی زبون ماروین میچرخید
سرم رو به مبل تکیه دادم و گوش سپردم به صدای خنده هاشون طعم خوشبختی رو تازه داشتم میکشیدم
اما کی میدونست این خوشبختی تا کی پابرجاست.؟!!
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
میخواست فراموشم کنه ردای کمربند و سیگار روی بدنش اجازه میدادن.؟!
لبخندی زدم و سعی کردم به فردا فک کنم روی که ماروین همراه پدراش جلوی چندین هزار نفر روی استیج اجرا داره
مطمئنم میتونست از پسش بربیاد...
با جیغ جیغ ماروین حواسم رو بهش دادم که گفت:مامان من استرس دارم بنظرت فردا میرینم؟!
ابروهام بالا رفت که سریع گفت:یعنی خوب انجام میدم آره خوب انجام میدم
من:آدم نمیشی نه.؟!
ماروین:اهه مام
جین:مامانت راست میگه پسرم بچه باید ادب داشته باشه
حالا نوبت ماروین بود که ابروهاشو بالا بندازه و بگه صحیح شما راست میگید آجوشی
جین با عصابیت به طرف ماروین هجوم برد که با خنده پاشد و شروع کرد فرار کردن
جین از کلمه آجوشی متنفر بود چون این کلمه از صبح تا شب روی زبون ماروین میچرخید
سرم رو به مبل تکیه دادم و گوش سپردم به صدای خنده هاشون طعم خوشبختی رو تازه داشتم میکشیدم
اما کی میدونست این خوشبختی تا کی پابرجاست.؟!!
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۳۳.۷k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.