🌱🍒دلم هوس چرخیدن در طبیعت را کرد!
🌱🍒دلم هوس چرخیدن در طبیعت را کرد!
پس به سمت جنگلی در همین نزدیکی روانه شدم.
چَهچَههای بلبلِ مست،
از گرداگرد درختان تنومند،
من را یاد پچپچهای عاشقانهیمان انداخت!
درست وقتی که دور سرت چرخیدم
و آهسته اسم کوچکت را صدا زدم!
بعدش تو لبهایت را نشانم دادی و گفتی:
«وقتش رسیده که این عاشقانهات را امضا کنی.»
با محبت نگاهت کردم و گفتم:
«پس بگیرش، این هم هشتگ امضای مخصوص خودت...»
لبخندزنان چند قدمی پیشتر رفتم.
شیرینی خاطرات متوهمم کرده بود.
بالاخره در جایی ایستادم که رود به انتظارم نشسته، پرندگان تماشایم میکردند و درختان پشت به من ایستاده بودند و سایهشان روی سرم سنگینی میکرد!
همگی بیتاب بودیم!
دلتنگی را نمیشود با هیچ چیز پر کرد.
این روزهایی که به تنهایی نفرین شده
و طبیعت مدام یادآورش میشود،
چرا نمیگذرد؟
تو کی باز میگردی؟
چه هنگام طبیعت روی خوشش را به من نشان میدهد؟
این روزها عاجزم ای عزیز دردانه...
زود به آغوشم برگرد، خانه دلتنگ توست؛
ای عشق روزهای طاقت فرسا...🌱🍒
#آصف_گنجی
پس به سمت جنگلی در همین نزدیکی روانه شدم.
چَهچَههای بلبلِ مست،
از گرداگرد درختان تنومند،
من را یاد پچپچهای عاشقانهیمان انداخت!
درست وقتی که دور سرت چرخیدم
و آهسته اسم کوچکت را صدا زدم!
بعدش تو لبهایت را نشانم دادی و گفتی:
«وقتش رسیده که این عاشقانهات را امضا کنی.»
با محبت نگاهت کردم و گفتم:
«پس بگیرش، این هم هشتگ امضای مخصوص خودت...»
لبخندزنان چند قدمی پیشتر رفتم.
شیرینی خاطرات متوهمم کرده بود.
بالاخره در جایی ایستادم که رود به انتظارم نشسته، پرندگان تماشایم میکردند و درختان پشت به من ایستاده بودند و سایهشان روی سرم سنگینی میکرد!
همگی بیتاب بودیم!
دلتنگی را نمیشود با هیچ چیز پر کرد.
این روزهایی که به تنهایی نفرین شده
و طبیعت مدام یادآورش میشود،
چرا نمیگذرد؟
تو کی باز میگردی؟
چه هنگام طبیعت روی خوشش را به من نشان میدهد؟
این روزها عاجزم ای عزیز دردانه...
زود به آغوشم برگرد، خانه دلتنگ توست؛
ای عشق روزهای طاقت فرسا...🌱🍒
#آصف_گنجی
۱۵.۱k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱