رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۱
دیانا، رفتم توی اتاق میخواستم درو ببندم که یه کی پاشو گذاشت لای در درو باز کردم دیدم پسر نادر ارسلان
ارسلان، میشه بیام تو
دیانا، بیا
ارسلان، رفتم تو دستش و گرفتم و بردم سمت تخت و نشستیم روی تخت
دیانا، جانم
ارسلان، دیانا با پدر من ازدواج نکن
دیانا، چرا
ارسلان، من دوست دارم دیانا
دیانا،من قراره زن پدرت بشم
ارسلان، دیانا تو جای دختر اونی تو سنت از من ۲ سال کم تره
دیانا، خوب که چی
ارسلان، زندگی خودتو طباح نکن
دیانا، .....
ارسلان، دیانا تو دختر خوشگل خوش هیکل......
پارت ۱
دیانا، رفتم توی اتاق میخواستم درو ببندم که یه کی پاشو گذاشت لای در درو باز کردم دیدم پسر نادر ارسلان
ارسلان، میشه بیام تو
دیانا، بیا
ارسلان، رفتم تو دستش و گرفتم و بردم سمت تخت و نشستیم روی تخت
دیانا، جانم
ارسلان، دیانا با پدر من ازدواج نکن
دیانا، چرا
ارسلان، من دوست دارم دیانا
دیانا،من قراره زن پدرت بشم
ارسلان، دیانا تو جای دختر اونی تو سنت از من ۲ سال کم تره
دیانا، خوب که چی
ارسلان، زندگی خودتو طباح نکن
دیانا، .....
ارسلان، دیانا تو دختر خوشگل خوش هیکل......
۷.۷k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.