سرطان p2
سرطان p2
از زبان ات
از خواب پا شدم روتین پوستیمو کردم رفتم تو حال رفتم سر میز شروع کردم ب صبحونه خوردن ک برادر بزرگ ترم گفت
برادر۱: برو اماده شو عصر میاد دنبالت
+اوکی
از جام پا شدم رفتم اتاقم چمدونمو گذاشتم جلوم و چند دست لباس برداشتم چند دست کفش و کیف روتین پوستی هامو گذاشتم تو کیفم بعد لوازم ارایشیهامث لباس زیر جوراب بدلیجات همه چی رو برداشتم بعد ی لباس مینیمال پوشیدم سیاه رنگ(ات اصلا ب کتفشم نیست ک اونجا ایرانه هو جور دوس داره لباس میپوشه مثل خودم) چمدونمو گذاشتم کنار کولمو برداشتم کیف پول سیگارمو لوازم ارایشی پاور بانک هدفون گوشیم همه گی رو برداشتم رفتم اسکیت بردمو برداشتم و رفتم تو حال و گفتم
+من میرم بیرون عصر بر میگردم
ب.ا:با کی میری
+با دوستام میشناسیشون با الی اینا
ب.ا:باشه زود بیایا
+اوک
رفتم بیرون رفتم سوار اوتوبوس شدم و حرکت کردم سمت الگولی (یادم رف بگم ات تو تبریز زندگی میکنه)
رسیدم رفتم پیش دوستام و برا خودمون مشغول شدیم
از زبان وکیل خانواده ته
رفتم سوار هوا پیما شدم قراره عصر به اونجا برسم نمیدونم ات چجور دختریه و قراره چجور باهام رفتار کنه ولی ب نظر میاد دختر کیوت و مظلومی باشه چون دخترای ایرانی اونجوریه دیگه(جرررررر کیوت و مظلوم ولش کنی ۱۰تا مرد گولاخو نابود میکنه)
ویو کره از زبان ته
تو خونه خانوادم تو بوسان بودم ک پدرم گفت
☆ته ما میخوایم ات بیاد با تو تو سئول زندگی کنه
_چ.... چرا
☆چون اونجا بهتر از بوسانه و ات ی ارمیه و اعضارو بهش نشون بده سئول رو بگردونش فکر خرجو مخارجشم نکن خودم ی کارت بانکی میدم بهش و ی عالمه پول میریزم توش خانوادش گفتن خیلی ول خرجه و خرجش بالاس ولی مهم نیست
_ نمیدونم باید از پی دی نیم بپرسم
چند میم بعد
_زنگ زدم گفتم گفت مشکلی نداره ولی نمیتونه تا زمانی ک ما میگیم خودشو به ارمی های دیگه معرفی کنه
♡خوبه پس اومد اینجا باهم میرین سئول
_اوک
ویو عصر تو ایران
از زبان ات
برگشتم خونه دیدم وکیل اومده رفتم نشستم و بعد ی عالمه امضاعو اینا بلاخره حضانتمو دادن پست خانواده واقعیم و خب الان واقعا خانوادم نیستن رفتم وسایلامو برداشتم و رفتیم ب هتل و فردا قراره حرکت کنیم فهمیدم اسم وکیل یوناست و گفته بهش یونا بگم باهم خیلی حرف زدیم و شام خوردیم و خابیدیم
#فیک#تهیونگ#بی#تی#اس
از زبان ات
از خواب پا شدم روتین پوستیمو کردم رفتم تو حال رفتم سر میز شروع کردم ب صبحونه خوردن ک برادر بزرگ ترم گفت
برادر۱: برو اماده شو عصر میاد دنبالت
+اوکی
از جام پا شدم رفتم اتاقم چمدونمو گذاشتم جلوم و چند دست لباس برداشتم چند دست کفش و کیف روتین پوستی هامو گذاشتم تو کیفم بعد لوازم ارایشیهامث لباس زیر جوراب بدلیجات همه چی رو برداشتم بعد ی لباس مینیمال پوشیدم سیاه رنگ(ات اصلا ب کتفشم نیست ک اونجا ایرانه هو جور دوس داره لباس میپوشه مثل خودم) چمدونمو گذاشتم کنار کولمو برداشتم کیف پول سیگارمو لوازم ارایشی پاور بانک هدفون گوشیم همه گی رو برداشتم رفتم اسکیت بردمو برداشتم و رفتم تو حال و گفتم
+من میرم بیرون عصر بر میگردم
ب.ا:با کی میری
+با دوستام میشناسیشون با الی اینا
ب.ا:باشه زود بیایا
+اوک
رفتم بیرون رفتم سوار اوتوبوس شدم و حرکت کردم سمت الگولی (یادم رف بگم ات تو تبریز زندگی میکنه)
رسیدم رفتم پیش دوستام و برا خودمون مشغول شدیم
از زبان وکیل خانواده ته
رفتم سوار هوا پیما شدم قراره عصر به اونجا برسم نمیدونم ات چجور دختریه و قراره چجور باهام رفتار کنه ولی ب نظر میاد دختر کیوت و مظلومی باشه چون دخترای ایرانی اونجوریه دیگه(جرررررر کیوت و مظلوم ولش کنی ۱۰تا مرد گولاخو نابود میکنه)
ویو کره از زبان ته
تو خونه خانوادم تو بوسان بودم ک پدرم گفت
☆ته ما میخوایم ات بیاد با تو تو سئول زندگی کنه
_چ.... چرا
☆چون اونجا بهتر از بوسانه و ات ی ارمیه و اعضارو بهش نشون بده سئول رو بگردونش فکر خرجو مخارجشم نکن خودم ی کارت بانکی میدم بهش و ی عالمه پول میریزم توش خانوادش گفتن خیلی ول خرجه و خرجش بالاس ولی مهم نیست
_ نمیدونم باید از پی دی نیم بپرسم
چند میم بعد
_زنگ زدم گفتم گفت مشکلی نداره ولی نمیتونه تا زمانی ک ما میگیم خودشو به ارمی های دیگه معرفی کنه
♡خوبه پس اومد اینجا باهم میرین سئول
_اوک
ویو عصر تو ایران
از زبان ات
برگشتم خونه دیدم وکیل اومده رفتم نشستم و بعد ی عالمه امضاعو اینا بلاخره حضانتمو دادن پست خانواده واقعیم و خب الان واقعا خانوادم نیستن رفتم وسایلامو برداشتم و رفتیم ب هتل و فردا قراره حرکت کنیم فهمیدم اسم وکیل یوناست و گفته بهش یونا بگم باهم خیلی حرف زدیم و شام خوردیم و خابیدیم
#فیک#تهیونگ#بی#تی#اس
۱۰.۴k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.