پارت۱۷
#پارت۱۷
تا میخواستم جواب بدم
از ته سالن صدای شکستن اومد.
رفیتم اونجا که ببینیم چی شده.
لوستر افتاده بود و داغون شده بود. خوب شد کسی اونطرفا نبود.
تهیونگ: ات تو برو پیش مهمونا من اینجا رو درست میکنم.
تا میخواستم برگردم یه چیزی اومد جلوی دهنم و دیگه هیچی نفهمیدم.
𝓣𝓪𝓮𝓱𝓾𝓷𝓰:
به خدمتکارا گفتم که اینجارو تمیز کنن.
رفتم پیش مهمونا اما ات رو پیدا نکردم.
چرا باید اینجوری بشه ؟
کل عمارت رو گشتم ولی ات نبود.
نکنه.... کار اون حرومزادست؟
اه
مهمونا دیگه کم کم میرفتن.
تهیونگ: بابت امروز معذرت میخوام از همتون.
بدون معطلی ماشینو روشن کردم و به طرف عمارتش روندم.
تهیونگ: خوب حواسمو پرت کردی مینهو خان ولی نمیتونی اتم رو ازم بگیری.
𝓨/𝓷:
چشامو باز کردم اما هیچ جارو نمیدیدم چشممو با یه چیزی بسته بودن.دستوپامم به صندلی بسته شده بود.
ات: کسی اینجا نیست؟؟؟ ( داد)
هییییییییی
مینهو: صداتو بیار پایین کسی تورو نمیشنوه.
از صداش فهمیدم مینهو عه
ات: چی میخوای ازم؟
مینهو: انتقام
کسی که ازت خواسگاری کرد سوهو رو کشته و من هم میخوام عوضشو از تو دربیارم.اما انقدر ساده و راحت نه.
مینهو: چشاشو باز کنین( روبه آدماش)
چشامو باز کردن و با قیافه پر از نفرت مینهو مواجه شدم.
اومد جلو و یکی از پاهاشو گذاشت رو دسته صندلی و از موهام گرفت.
مینهو: بازت میکنم ....ولی مراقب سوسک و موش و رتیل های دوروبرت باش.
وقتی اون حرفو زد بدنم به لرزه افتاد.
تنها چیزایی که ازشون میترسیدم.
پس اینجوری میخواست رنجم بده.
موهامو محکم تر کشید و ادامه داد: خوش بگذره.بعدش یه خنده ترسناک و حال به هم زن راه انداخت .
ازم دور شد و دستور داد که دست و پامو باز کنن و خودش هم رفت.
سعی کردم جوری رفتار کنم که انگار نترسیدم.
وقتی ادماش از اتاق رفتن بیرون......
#repost #new_post #jungkook #bts #namjoon #jimin #j_hope #suga #taehyung #jk #jin #bunny #namkook #taekook #jikook #explore #جونگکوک #بی_تی_اس #جیمین#تهیونگ#نامکو#شوگ#جیه#پست
_جدیدز
#تهیونگ#ته_ته#وانشات
@jin.hoo_18
تا میخواستم جواب بدم
از ته سالن صدای شکستن اومد.
رفیتم اونجا که ببینیم چی شده.
لوستر افتاده بود و داغون شده بود. خوب شد کسی اونطرفا نبود.
تهیونگ: ات تو برو پیش مهمونا من اینجا رو درست میکنم.
تا میخواستم برگردم یه چیزی اومد جلوی دهنم و دیگه هیچی نفهمیدم.
𝓣𝓪𝓮𝓱𝓾𝓷𝓰:
به خدمتکارا گفتم که اینجارو تمیز کنن.
رفتم پیش مهمونا اما ات رو پیدا نکردم.
چرا باید اینجوری بشه ؟
کل عمارت رو گشتم ولی ات نبود.
نکنه.... کار اون حرومزادست؟
اه
مهمونا دیگه کم کم میرفتن.
تهیونگ: بابت امروز معذرت میخوام از همتون.
بدون معطلی ماشینو روشن کردم و به طرف عمارتش روندم.
تهیونگ: خوب حواسمو پرت کردی مینهو خان ولی نمیتونی اتم رو ازم بگیری.
𝓨/𝓷:
چشامو باز کردم اما هیچ جارو نمیدیدم چشممو با یه چیزی بسته بودن.دستوپامم به صندلی بسته شده بود.
ات: کسی اینجا نیست؟؟؟ ( داد)
هییییییییی
مینهو: صداتو بیار پایین کسی تورو نمیشنوه.
از صداش فهمیدم مینهو عه
ات: چی میخوای ازم؟
مینهو: انتقام
کسی که ازت خواسگاری کرد سوهو رو کشته و من هم میخوام عوضشو از تو دربیارم.اما انقدر ساده و راحت نه.
مینهو: چشاشو باز کنین( روبه آدماش)
چشامو باز کردن و با قیافه پر از نفرت مینهو مواجه شدم.
اومد جلو و یکی از پاهاشو گذاشت رو دسته صندلی و از موهام گرفت.
مینهو: بازت میکنم ....ولی مراقب سوسک و موش و رتیل های دوروبرت باش.
وقتی اون حرفو زد بدنم به لرزه افتاد.
تنها چیزایی که ازشون میترسیدم.
پس اینجوری میخواست رنجم بده.
موهامو محکم تر کشید و ادامه داد: خوش بگذره.بعدش یه خنده ترسناک و حال به هم زن راه انداخت .
ازم دور شد و دستور داد که دست و پامو باز کنن و خودش هم رفت.
سعی کردم جوری رفتار کنم که انگار نترسیدم.
وقتی ادماش از اتاق رفتن بیرون......
#repost #new_post #jungkook #bts #namjoon #jimin #j_hope #suga #taehyung #jk #jin #bunny #namkook #taekook #jikook #explore #جونگکوک #بی_تی_اس #جیمین#تهیونگ#نامکو#شوگ#جیه#پست
_جدیدز
#تهیونگ#ته_ته#وانشات
@jin.hoo_18
۲۱.۳k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.