پارت۱۸
#پارت۱۸
وقتی ادماش از اتاق بیرون رفتن از رو صندلی بلند شدم و اتاقو گشتم اتاق بزرگی بود ولی خیلی کثیف بود. تو اتاق به جز یه صندلی و یه عالمه شیشه های الکل و نفت و شراب هیچی نبود.
داشتم اطرافو میگشتم که چیزی که میترسیدم به سرم اومد.
یه رتیل بزرگ پشت شیشه های الکل تار بسته بود.
یه جیغ فرا بنفش کشیدم و با اخرین سرعتم رفتم سراغ در.
𝓣𝓪𝓮𝓱𝓾𝓷𝓰:
رسیدم به عمارتش. نگهبانا رو کنار زدم و رفتم داخل عمارت
مینهو: منتظرت بودم کیم
تهیونگ: ات کجاست؟
مینهو: داره با عنکبوتاو سوسک ها بازی میکنه( خنده)
از بالای پله ها صدای جیغ اومد .
مینهو رو هول دادم و سریع رفتم سراغ پله ها.
𝓜𝓲𝓷𝓱𝓾:
به ادمام گفتم که زود تر از تهیونگ برن اتاق ات.
𝓨/𝓷:
دستگیره در باز نمیشد. تا جایی که میتونستم محکم در زدم.
ات: یکی این در لعنتی رو باز کنهههه( با داد و گریه)
نا امید شدم و به در تکیه دادم و سر خوردم و افتادم زمین که یه دفعه دیدم چند تا سوسک داره میاد طرفم.
زود بلند شدم و رفتم رو صندلی وسط اتاق وایسادم.
ات: یکی کمکم کنهههههههه
داشتم همینجوری گریه میکردم که دیدم یکی قفل درو باز میکنه.
رفتم جلوی در.
در باز شد و چند نفر اومدن تو و از بازوم گرفتن.
بعد از اونا یه نفر دیگه هم اومد.
اون تهیونگ بود.
ات : تهیونگگگگ( گریه)
𝓣𝓪𝓮𝓱𝓾𝓷𝓰:
داشتم از پله ها میرفتم بالا که چند نفر زود رفتن و قفل در ته سالن رو باز کردن.
حدس زدم ات اونجا باشه.
زود خودمو رسوندم اونجا و ات رو تو اون حال دیدم.
داشتم میرفتم نزدیک که
؟ : جلو نیا وگر نه......
یه تفنگ از جیبش برداشت و گرفت رو سر ات.
تهیونگ: اگه یه تار مو ازش کم بشه سئولو رو سرتون خراب میکنم.
𝓜𝓲𝓷𝓱𝓾:
میخواستم منم برم بالا و مرگ ات و باخت تهیونگ رو با چشمای خودم ببینم که.....
#repost #new_post #jungkook #bts #namjoon #jimin #j_hope #suga #taehyung #jk #jin #bunny #namkook #taekook #jikook #explore #جونگکوک #بی_تی_اس #جیمین #تهیونگ #جین #نامجون #تهکوک #نامکوک #شوگا #جیهوپ #پست_جدید #ریلیز @jin.hoo_18@jin.hoo_18
وقتی ادماش از اتاق بیرون رفتن از رو صندلی بلند شدم و اتاقو گشتم اتاق بزرگی بود ولی خیلی کثیف بود. تو اتاق به جز یه صندلی و یه عالمه شیشه های الکل و نفت و شراب هیچی نبود.
داشتم اطرافو میگشتم که چیزی که میترسیدم به سرم اومد.
یه رتیل بزرگ پشت شیشه های الکل تار بسته بود.
یه جیغ فرا بنفش کشیدم و با اخرین سرعتم رفتم سراغ در.
𝓣𝓪𝓮𝓱𝓾𝓷𝓰:
رسیدم به عمارتش. نگهبانا رو کنار زدم و رفتم داخل عمارت
مینهو: منتظرت بودم کیم
تهیونگ: ات کجاست؟
مینهو: داره با عنکبوتاو سوسک ها بازی میکنه( خنده)
از بالای پله ها صدای جیغ اومد .
مینهو رو هول دادم و سریع رفتم سراغ پله ها.
𝓜𝓲𝓷𝓱𝓾:
به ادمام گفتم که زود تر از تهیونگ برن اتاق ات.
𝓨/𝓷:
دستگیره در باز نمیشد. تا جایی که میتونستم محکم در زدم.
ات: یکی این در لعنتی رو باز کنهههه( با داد و گریه)
نا امید شدم و به در تکیه دادم و سر خوردم و افتادم زمین که یه دفعه دیدم چند تا سوسک داره میاد طرفم.
زود بلند شدم و رفتم رو صندلی وسط اتاق وایسادم.
ات: یکی کمکم کنهههههههه
داشتم همینجوری گریه میکردم که دیدم یکی قفل درو باز میکنه.
رفتم جلوی در.
در باز شد و چند نفر اومدن تو و از بازوم گرفتن.
بعد از اونا یه نفر دیگه هم اومد.
اون تهیونگ بود.
ات : تهیونگگگگ( گریه)
𝓣𝓪𝓮𝓱𝓾𝓷𝓰:
داشتم از پله ها میرفتم بالا که چند نفر زود رفتن و قفل در ته سالن رو باز کردن.
حدس زدم ات اونجا باشه.
زود خودمو رسوندم اونجا و ات رو تو اون حال دیدم.
داشتم میرفتم نزدیک که
؟ : جلو نیا وگر نه......
یه تفنگ از جیبش برداشت و گرفت رو سر ات.
تهیونگ: اگه یه تار مو ازش کم بشه سئولو رو سرتون خراب میکنم.
𝓜𝓲𝓷𝓱𝓾:
میخواستم منم برم بالا و مرگ ات و باخت تهیونگ رو با چشمای خودم ببینم که.....
#repost #new_post #jungkook #bts #namjoon #jimin #j_hope #suga #taehyung #jk #jin #bunny #namkook #taekook #jikook #explore #جونگکوک #بی_تی_اس #جیمین #تهیونگ #جین #نامجون #تهکوک #نامکوک #شوگا #جیهوپ #پست_جدید #ریلیز @jin.hoo_18@jin.hoo_18
۲۵.۰k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.