Devil...
Devil...
پارت دهم
___________
ویو ا.ت
_دوبار تکرار نمیکنم ...
ا.ت آروم روی تخت نشست ...جونگکوک بی خیال لباس هاش رو در آورد و عوض کرد (منتظر اسمات بودید نه!؟...نچ نچ اسمات رو یه جا خفن میزارم 😂)
جونگکوک روی تخت دراز کشید ...
_بخواب...
ات:خوابم نمیاد ...
_مجبوری...
پرش زمانی به صبح*
با صدای جونگکوک که داشت زیر لب غر غر میکرد بیدار شد ...نگاهی به اطرافش انداخت ...جونگکوک رو دید که جلو اینه وایستاده و با کروات خود درگیری داره...
آروم بلند شد و دستی توی موهاش کشید که جونگکوک برگشت سمتش
_بلدی کروات ببندی ؟!
ات:آره...
_بیا پس کرواتم رو درست کن
ا.ت بلند شد و همینجوری که کروات جونگکوک رو درست میکرد لب زد
ات:اگر بلد نیستی کروات ببندی پس...مواقعی که کروات داشتی کی برات درست میکرد
_تهیونگ ....البته یونگی هیونگ خیلی سعی کرد بهم یاد بده ولی یاد نگرفتم ...
ات:تمام شد
_ممنون ...
جونگکوک از اتاق بیرون رفت دوباره برگشت
_صبحانه روی میز چیده شده ...پسرا هنوز بیدار نشدن اگر خواستی بخور ...اگر هم دوست داشتی با پسرا صبحانه بخور
ات:باشه...
جونگکوک رفت
که ا.ت بلند شد تصمیم گرفت یه دوش بگیره پس وارد حمام اتاق جونگکوک شد ...
بعد از نیم ساعت دوش گرفتند اومد بیرون ...داشت به این فکر میکرد که لباس چی بپوشه چون لباس های خودش کثیف بود که چشمش به کمد لباس جونگکوک افتاد ...آروم نزدیکش شد و یه تیشرت سفید برداشت تنش کرد ...از بین شلوار ها هرکدوم رو انتخاب میکرد بیش از حد براش بزرگ بود پس رفت سراغ شلوارک های جونگکوک که به شلوارک مشکی برداشت و پوشید ...
موهاش رو با سشوار خشک کرد و گوجه ای بست و از اتاق بیرون رفت ...پسرا رو دید که سر میز صبحانه هستند ...نشست که تهیونگ گفت
ته:ببینم این لباس جونگکوک نیست ؟!
ات:اوهوم
نامجون:خودش گفت لباس هایش رو بپوشی ؟؟
ات:نه...نباید میپوشیدمش؟؟
ته:اون پدر،،،س،گ من یه شب خونش موندنی شدم بهت لباس نداد ...حاظر بود دوستش ل،خت داخل اتاقی که هنوز شوفاژ براش نزاشته بودن بخوابه ولی یکی از لباس هایش رو نداد
جیمین:بعد تو هم لباس نپوشیدی؟؟
ته:چرا واقعیت یکی از تیشرت هاش رو گرفتم و هنوز هم بهش ندادم ....
ات:آنقدر حساسه!
پرش زمانی...روی مبل نشسته بود و تلوزیون نگاه میکرد و پسرا هم داشتند تو اتاق گیم ...گیم میزدن ...
جونگکوک وارد خونه شد
_ا.ت برات لباس گرفت...این تیشرت من نیست؟؟
ات:آره ...تیشرت توعه
ا.ت اشاره ای به پاش کرد
ات:اینم شلوارک توعه...
جونگکوک چشمش به پاهای ا.ت افتاد ...
_آ،آها...برو در بیار لباس ها رو
ات:اینجا؟؟
ادامه کامنت
#bts#army#BTS#ARMY#fake#BANGTAN#JUNGKOOK#JK
پارت دهم
___________
ویو ا.ت
_دوبار تکرار نمیکنم ...
ا.ت آروم روی تخت نشست ...جونگکوک بی خیال لباس هاش رو در آورد و عوض کرد (منتظر اسمات بودید نه!؟...نچ نچ اسمات رو یه جا خفن میزارم 😂)
جونگکوک روی تخت دراز کشید ...
_بخواب...
ات:خوابم نمیاد ...
_مجبوری...
پرش زمانی به صبح*
با صدای جونگکوک که داشت زیر لب غر غر میکرد بیدار شد ...نگاهی به اطرافش انداخت ...جونگکوک رو دید که جلو اینه وایستاده و با کروات خود درگیری داره...
آروم بلند شد و دستی توی موهاش کشید که جونگکوک برگشت سمتش
_بلدی کروات ببندی ؟!
ات:آره...
_بیا پس کرواتم رو درست کن
ا.ت بلند شد و همینجوری که کروات جونگکوک رو درست میکرد لب زد
ات:اگر بلد نیستی کروات ببندی پس...مواقعی که کروات داشتی کی برات درست میکرد
_تهیونگ ....البته یونگی هیونگ خیلی سعی کرد بهم یاد بده ولی یاد نگرفتم ...
ات:تمام شد
_ممنون ...
جونگکوک از اتاق بیرون رفت دوباره برگشت
_صبحانه روی میز چیده شده ...پسرا هنوز بیدار نشدن اگر خواستی بخور ...اگر هم دوست داشتی با پسرا صبحانه بخور
ات:باشه...
جونگکوک رفت
که ا.ت بلند شد تصمیم گرفت یه دوش بگیره پس وارد حمام اتاق جونگکوک شد ...
بعد از نیم ساعت دوش گرفتند اومد بیرون ...داشت به این فکر میکرد که لباس چی بپوشه چون لباس های خودش کثیف بود که چشمش به کمد لباس جونگکوک افتاد ...آروم نزدیکش شد و یه تیشرت سفید برداشت تنش کرد ...از بین شلوار ها هرکدوم رو انتخاب میکرد بیش از حد براش بزرگ بود پس رفت سراغ شلوارک های جونگکوک که به شلوارک مشکی برداشت و پوشید ...
موهاش رو با سشوار خشک کرد و گوجه ای بست و از اتاق بیرون رفت ...پسرا رو دید که سر میز صبحانه هستند ...نشست که تهیونگ گفت
ته:ببینم این لباس جونگکوک نیست ؟!
ات:اوهوم
نامجون:خودش گفت لباس هایش رو بپوشی ؟؟
ات:نه...نباید میپوشیدمش؟؟
ته:اون پدر،،،س،گ من یه شب خونش موندنی شدم بهت لباس نداد ...حاظر بود دوستش ل،خت داخل اتاقی که هنوز شوفاژ براش نزاشته بودن بخوابه ولی یکی از لباس هایش رو نداد
جیمین:بعد تو هم لباس نپوشیدی؟؟
ته:چرا واقعیت یکی از تیشرت هاش رو گرفتم و هنوز هم بهش ندادم ....
ات:آنقدر حساسه!
پرش زمانی...روی مبل نشسته بود و تلوزیون نگاه میکرد و پسرا هم داشتند تو اتاق گیم ...گیم میزدن ...
جونگکوک وارد خونه شد
_ا.ت برات لباس گرفت...این تیشرت من نیست؟؟
ات:آره ...تیشرت توعه
ا.ت اشاره ای به پاش کرد
ات:اینم شلوارک توعه...
جونگکوک چشمش به پاهای ا.ت افتاد ...
_آ،آها...برو در بیار لباس ها رو
ات:اینجا؟؟
ادامه کامنت
#bts#army#BTS#ARMY#fake#BANGTAN#JUNGKOOK#JK
۲۹.۱k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.