Devil...
Devil...
پارت نهم
_________
ویو ات
گوشه اتاق نشسته بود و پاهاش رو بغل کرده بود ...حقیقتا خیلی از فضای اینجا میترسید... دکوراسیون کل خونه سفید و مشکی بود ...
آروم موهاش رو بست و سرش رو روی زانوش هاش گذاشت (نشسته پاهاش رو بغل کرده)...
ناگهان در باز شد که باعث شد ا.ت سریع از جاش بلند بشه به گوشه ترین جای ممکن بره...
نامجون:نترس...منم نامجون...بیا بیرون
ات:ن،نه...جونگکوک گفت حق ندارم بیام بیرون ...گفت اگر بیام بیرون من رو میکشه
نامجون:نترس...بیا همه چی با من و پسرا ...بیا بیرون
ات:اگر دوباره ...
نامجون:هیچی نمیشه...یعنی تمام تلاشمون رو میکنیم که اتفاقی نیافته ...
ا.ت آروم از اتاق بیرون اومد و از پله ها پایین اومد ...
پسرا با دیدنش سریع بلند شدن
جین:ببینم خوبی؟؟
ات:آ،آره ...ممنون ...
جیهوپ:بیا بشین ....بیا یکم خوراکی بخور ...
ا.ت نشست...
چند ساعت بعد*
جونگکوک آروم وارد خونه شد ...پلاستیک و جعبه های لباسی که خریده بود ... رو یه گوشه گذاشت و وارد سالن شد با دیدن ا.ت که روی مبل نشسته بود تعجب کرد و کم کم تعجب جای خودش رو با عصبانیت عوض کرد
_کی بهت اجازه داد بیای بیرون ؟!...هااا
ات:م،من...
_یادت نیست تو اتاق بهت چی گفتم؟!...میخوای واقعا انجامش بدم؟!...جواب من رو بدههه
یونگی:هی جونگکوک آروم باش...
_یعنی چی هیونگ!...تو به چه حقی از اون اتاق فا،،کی بیرون اومدی ؟!
یونگی:من بهش گفتم بیاد بیرون ...نمیتونی هر وقت که دلت میخواد تو اتاق نگهش داری
_هیونگ ...جوری رفتار نکنید انگار الان چند ساله داره اینجا زندگی میکنه ...تازه دو روزه اینجاست و تا نفهمه چجوری باید رفتار کنه به این راحتی ازش نمیگذرم ...ا.ت برو بالا
ات:نمیخوام برم چرا....
_گفتم برو گمشو بالا....(آروم ولی ترسناک)
ا.ت وارد اتاق جونگکوک شد...چند دقیقه گذشت که جونگکوک اومد بالا ...
ات سریع بلند شد
_کاری باهات ندارم بشین....
_یه اتاق روبرو اتاق من هست خالیه ...گفتم برات درستش کنن ولی از اونجایی که تو آدم بد سلیقه ای هستی خودم وسایلش رو خریدم ...
ات:بد سلیقه نیستم ...ببینم تو اصلا ...
_میتونی چند دقیقه حرف نزنی؟؟...خیلی داری حرف میزنی !
ا.ت ساکت شد...جونگکوک شروع کرد آروم دکمه های پیراهنش رو باز کرد و دستش رو روی کمربندش گذاشت که ا.ت بلند شد بره بیرون
_یادم نمیاد در مورد خروج تو از اتاق چیزی گفته باشم ...برگرد بشین روی تخت و تکان نخور
ات:اما...
_دوبار تکرار نمیکنم ...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK
پارت نهم
_________
ویو ات
گوشه اتاق نشسته بود و پاهاش رو بغل کرده بود ...حقیقتا خیلی از فضای اینجا میترسید... دکوراسیون کل خونه سفید و مشکی بود ...
آروم موهاش رو بست و سرش رو روی زانوش هاش گذاشت (نشسته پاهاش رو بغل کرده)...
ناگهان در باز شد که باعث شد ا.ت سریع از جاش بلند بشه به گوشه ترین جای ممکن بره...
نامجون:نترس...منم نامجون...بیا بیرون
ات:ن،نه...جونگکوک گفت حق ندارم بیام بیرون ...گفت اگر بیام بیرون من رو میکشه
نامجون:نترس...بیا همه چی با من و پسرا ...بیا بیرون
ات:اگر دوباره ...
نامجون:هیچی نمیشه...یعنی تمام تلاشمون رو میکنیم که اتفاقی نیافته ...
ا.ت آروم از اتاق بیرون اومد و از پله ها پایین اومد ...
پسرا با دیدنش سریع بلند شدن
جین:ببینم خوبی؟؟
ات:آ،آره ...ممنون ...
جیهوپ:بیا بشین ....بیا یکم خوراکی بخور ...
ا.ت نشست...
چند ساعت بعد*
جونگکوک آروم وارد خونه شد ...پلاستیک و جعبه های لباسی که خریده بود ... رو یه گوشه گذاشت و وارد سالن شد با دیدن ا.ت که روی مبل نشسته بود تعجب کرد و کم کم تعجب جای خودش رو با عصبانیت عوض کرد
_کی بهت اجازه داد بیای بیرون ؟!...هااا
ات:م،من...
_یادت نیست تو اتاق بهت چی گفتم؟!...میخوای واقعا انجامش بدم؟!...جواب من رو بدههه
یونگی:هی جونگکوک آروم باش...
_یعنی چی هیونگ!...تو به چه حقی از اون اتاق فا،،کی بیرون اومدی ؟!
یونگی:من بهش گفتم بیاد بیرون ...نمیتونی هر وقت که دلت میخواد تو اتاق نگهش داری
_هیونگ ...جوری رفتار نکنید انگار الان چند ساله داره اینجا زندگی میکنه ...تازه دو روزه اینجاست و تا نفهمه چجوری باید رفتار کنه به این راحتی ازش نمیگذرم ...ا.ت برو بالا
ات:نمیخوام برم چرا....
_گفتم برو گمشو بالا....(آروم ولی ترسناک)
ا.ت وارد اتاق جونگکوک شد...چند دقیقه گذشت که جونگکوک اومد بالا ...
ات سریع بلند شد
_کاری باهات ندارم بشین....
_یه اتاق روبرو اتاق من هست خالیه ...گفتم برات درستش کنن ولی از اونجایی که تو آدم بد سلیقه ای هستی خودم وسایلش رو خریدم ...
ات:بد سلیقه نیستم ...ببینم تو اصلا ...
_میتونی چند دقیقه حرف نزنی؟؟...خیلی داری حرف میزنی !
ا.ت ساکت شد...جونگکوک شروع کرد آروم دکمه های پیراهنش رو باز کرد و دستش رو روی کمربندش گذاشت که ا.ت بلند شد بره بیرون
_یادم نمیاد در مورد خروج تو از اتاق چیزی گفته باشم ...برگرد بشین روی تخت و تکان نخور
ات:اما...
_دوبار تکرار نمیکنم ...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK
۱۹.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.