redmoon
#redmoon
#part5
با برخورد چیزه محکمی به صورت باعث شد حرفش نصفه بمونه
مرد گلو دخترک رو با یه دست گرفت و آروم آروم فشار میداد
#کوک: میدونی من کیم که صداتو برام میبری بالا(عربدع) گوش کن تو یه هرزه کوچولو بیشتر نیستی که قرار زیر خواب من باشه اگه دست از پا خطا کنی جون مادرتو ازش میگیرم
دخترک دیگه نفسش بالا نمیومد که مرد ولش کرد و دخترک شروع به سرفه کردن
مرد دستش رو باز کرد که تصویر مادرش تویه دایره ای که با دود سیاه تشکیل شده بود نمایان شد با دیدن شخصی که دقیقا شبیه دختر بود و داشت قرصاش رو میداد لحظه حس کرد سطل آب یخ رو سرش ریختن
#رائون: مامان کاری بهش نداشته باش
#کوک: اگه کاری که بهت میگم و بکنی و بچه خوبی باشی میزارم مادرت زنده بمونه
#رائون: ازم چی میخوای؟
#کوک: به مدت سه سال همسرم میشی و به همه وانمود میکنی که عاشقمی بعد سه سال آزادی که بری
#رائون: چی؟ازم میخوای همسر کسی بشم که با خودم زمین تا آسمون فرق داره
#کوک: مجبوری بخاطر مادرت
#رائون: در عوضش چی به من میرسه؟
مرد همونطور که دور دخترک قدم میزد حرفش هم میزد
#کوک: خوب میدونم مادر عزیزت دچار بیماری قلبیه که ارثی بوده اگه به حرفم گوش کنی
نزدیک دخترک شد و در گوشش لب زد
#کوک: اگه به حرفم گوش کنی مادر عزیزت رو بدون هیچ دوا و درمونی خوب میکنم تا انقدر درد و رنج نکشه ولی اگر بچگی کنی دست از پا خطا کنی قلب مادرتو از سینش در میارم جلو پات لهش میکنم فهمیدی؟پس انتخاب با توعه
مرد از دخترک فاصله گرفت و داشت میرفت که با حرف دخترک که با بغض بود وایساد
#رائون: برا من مهم نیست زنده بمونم یا بمیرم مهم سالم بودن مادرمه اگه واقعا میتونی مادرمو خوب کنی حتی قبول میکنم تو قلب منو زیر پات له کنی همه چیو قبول میکنم حتی بدون اینکه بدونم دورم چخبره قبول میکنم فقط با مادرم کار نداشته باش اون تو این دنیا بی تقصیره حداقل یکم رحم تو وجودت هست
پسرک به طرف دخترک برگشت نفس عمیقی کشید
#کوک: کاری که میخوای رو میکنم پس هواست به کارات باشه
فهمیدی؟ فهمیدی؟(عربدع)
#رائون: چشم
و از اتاق بیرون رفت و.....
#part5
با برخورد چیزه محکمی به صورت باعث شد حرفش نصفه بمونه
مرد گلو دخترک رو با یه دست گرفت و آروم آروم فشار میداد
#کوک: میدونی من کیم که صداتو برام میبری بالا(عربدع) گوش کن تو یه هرزه کوچولو بیشتر نیستی که قرار زیر خواب من باشه اگه دست از پا خطا کنی جون مادرتو ازش میگیرم
دخترک دیگه نفسش بالا نمیومد که مرد ولش کرد و دخترک شروع به سرفه کردن
مرد دستش رو باز کرد که تصویر مادرش تویه دایره ای که با دود سیاه تشکیل شده بود نمایان شد با دیدن شخصی که دقیقا شبیه دختر بود و داشت قرصاش رو میداد لحظه حس کرد سطل آب یخ رو سرش ریختن
#رائون: مامان کاری بهش نداشته باش
#کوک: اگه کاری که بهت میگم و بکنی و بچه خوبی باشی میزارم مادرت زنده بمونه
#رائون: ازم چی میخوای؟
#کوک: به مدت سه سال همسرم میشی و به همه وانمود میکنی که عاشقمی بعد سه سال آزادی که بری
#رائون: چی؟ازم میخوای همسر کسی بشم که با خودم زمین تا آسمون فرق داره
#کوک: مجبوری بخاطر مادرت
#رائون: در عوضش چی به من میرسه؟
مرد همونطور که دور دخترک قدم میزد حرفش هم میزد
#کوک: خوب میدونم مادر عزیزت دچار بیماری قلبیه که ارثی بوده اگه به حرفم گوش کنی
نزدیک دخترک شد و در گوشش لب زد
#کوک: اگه به حرفم گوش کنی مادر عزیزت رو بدون هیچ دوا و درمونی خوب میکنم تا انقدر درد و رنج نکشه ولی اگر بچگی کنی دست از پا خطا کنی قلب مادرتو از سینش در میارم جلو پات لهش میکنم فهمیدی؟پس انتخاب با توعه
مرد از دخترک فاصله گرفت و داشت میرفت که با حرف دخترک که با بغض بود وایساد
#رائون: برا من مهم نیست زنده بمونم یا بمیرم مهم سالم بودن مادرمه اگه واقعا میتونی مادرمو خوب کنی حتی قبول میکنم تو قلب منو زیر پات له کنی همه چیو قبول میکنم حتی بدون اینکه بدونم دورم چخبره قبول میکنم فقط با مادرم کار نداشته باش اون تو این دنیا بی تقصیره حداقل یکم رحم تو وجودت هست
پسرک به طرف دخترک برگشت نفس عمیقی کشید
#کوک: کاری که میخوای رو میکنم پس هواست به کارات باشه
فهمیدی؟ فهمیدی؟(عربدع)
#رائون: چشم
و از اتاق بیرون رفت و.....
۱۰.۹k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.