بزرگترین خودآزاری ما آدم ها خاطره بازی ست در گذشته غرق

بزرگترین خودآزاری ما آدم ها خاطره بازی ست... در گذشته غرق می شویم و وسط خاطرات دست و پا می زنیم، گاهی با خاطره ای لبخند می زنیم و گاهی بغض می‌کنیم ، دلتنگ روزها و آدم هایی می شویم که دیگر نیستند. گذشته را مثل یک فیلم هزار بار در ذهنمان مرور می کنیم ، به تماشای خاطرات تلخ و شیرین می نشینیم و حال و آینده را فراموش می‌کنیم.
حسرت روزهایی را می خوریم که تمام شده و هرگز برنمی گردند، چشم هایمان را می‌بندیم و به گذشته سفر می کنیم برای همین فرصت های زندگی را نمی بینیم و یکی یکی از دستشان می دهیم. فراموش می‌کنیم عمق دریای خاطرات انتها ندارد، هر چه بیشتر در خاطرات غرق شویم بیرون آمدن سخت تر می شود... فراموش می کنیم زمان برای هیچکس نایستاده. کاش کسی دست هایمان را بگیرد، چشم هایمان را باز کند و بگوید:
"از خاطرات بیرون بیا، خودآزاری کافیست"
دیدگاه ها (۱)

یهو دلم هواشو کرد بی فکر تصمیم گرفتم عصر بهش بگم بیاد پیشم م...

بوی عطرش توی کل اتاق پیچیده🍓

به همین دلخوشم که هنوز دلواپسی‌هایم را بلدی. وقتی دلم می‌گیر...

چیزی مگه وحشتناک تراز اینم هست؟ کسی اسم فیلم یا بازیگر هاش ر...

آدم هایِ امروز ، دفتر خاطرات ندارند !درد دل ها ، مجازی شده ،...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

داستان نویسی پارت ۷ فصل بیست و یکم: آماده‌سازی برای سفر به ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط