p11
p11
یک هفته بعد
از زبان ات
امروز قراره برگردیم سئول رابطم یکی با یونگی بهتر شده وسایلامون رو جمع کرده بودم که یونگی صدام کرد و. گفت
_ات اماده ای باید حرکت کنیم
+اوهوم ام چرا کت شلوار پوشیدی؟
_وقتی رسیدیم باید برم شرکت پدرم کارم داره
+اا اوک میگم به ودرت میگی قرار میزاریم
_یکم بگذره میگم
+اوک صب کن کراواتت خوب نبستی
رفتم جلو خودمو بهش نزدیک کرذم و کراواتشرو بستم میخواستم برم که کمرمو گرفت و به خودش نزدیگ کرد خجالت کشیدم و یکم ازش فاصله گرفتم که گفت
_چرا ازم خجالت میکشی هوم
+ما تازه داریم قرار میزاریم یکم عجیبه خوب
که یهو یونگی بوسه ریزی رو لبام گذاشت لپام قرمز شد که گفت
_از این بع بعد هق نداری ازم خجالت بکشیاوکی بیبی
+اوکی 😁
چند ساعت بعد ویو سئول
از زبان یونگی
رسیدیم سئول ات رو بردم خونش رسوندم و رفتم شرکت پدرم
ویو شرکت
رفتم داخل دفتر پدرم و گفتم
_سلام پدر من اومدم
=ااا خوش اومدی
_چه کارم داشتی که گفتی تا رسیدم بیام پیشت
=خب ی خبری اومد به گوشم که داری با ات قرار میزاری
_تو....
=دوسش داری؟
_پدر من....
=داری یا نه
_دارم
=😏من بهت گفتم باهاش دوست باش نه که برو عاشقش شو پسر
_ولی پدر دست خودم نیست که دوسش دارم
=ولی نمیتونم اجازه بدم این رابطه ادامه پیدا کنه
_پدر ما فقط ی هفتس قرار میزاریم
=دیگه من نمیدونم یا خودت رابطتو باهاش قطعکن یا خودم دست به کار میشم فهمیدی حالا میتونی بری
_ولی پدرررر....
=گفتم برو
از اتاق خارج شدم اه چرا باید همش حرف اون باشه چون دختر دشمنشه من نمیتونم عاشقش شم اه نمیتونستم تحمل کنم زنگ زدم به ات
از زبان ات
رسیدم خونه کارامو کردم پدرم رفته بود مسافرت کاری خونه تنها بودم که گوشیم زنگ خورد یونگی بود که ج دادم
+های پیشی
_هایییی بیبی اماده شو بیام دنبالت بریم بیرون
+مگه کار نداشتی
_کارمو کردم تموم شد زود باش تا ۱۰دقیقه دیگه رسیدم
+اوکی اوکی وایسا الان میام
رفتم لباسمو عوضکردم موهامو دم اسبی بستم و ی میکاپ غلیظ کردم ک یونگی پیام داد رسیده
رفتم بیرون با ماشین تکیه داده بود رفتم جلو و لپشو بوسیدم به طرز فوق کیوتی خجالت کشید
_باید ی خبر بدی
+اوم اوک پس اجازه هست
و دوباره لپشو بوسیدم که گفت
_اگه ماچات تموم شد بریم
+بریم🙂
سوار ماشین شذیم که حرکت کرد که گفتم
+کجا میریم اوپا
_کجا دوس داری بریم بیب
+نمیدونم
_ام پس بریم کلاب
+برا مشکلی نداره پسرا مزاحمم میشن ها
_وقتی پیش منی هیچ کس نمیتونه هیچ گوهی بخوره
+اوک پس بریم
یک هفته بعد
از زبان ات
امروز قراره برگردیم سئول رابطم یکی با یونگی بهتر شده وسایلامون رو جمع کرده بودم که یونگی صدام کرد و. گفت
_ات اماده ای باید حرکت کنیم
+اوهوم ام چرا کت شلوار پوشیدی؟
_وقتی رسیدیم باید برم شرکت پدرم کارم داره
+اا اوک میگم به ودرت میگی قرار میزاریم
_یکم بگذره میگم
+اوک صب کن کراواتت خوب نبستی
رفتم جلو خودمو بهش نزدیک کرذم و کراواتشرو بستم میخواستم برم که کمرمو گرفت و به خودش نزدیگ کرد خجالت کشیدم و یکم ازش فاصله گرفتم که گفت
_چرا ازم خجالت میکشی هوم
+ما تازه داریم قرار میزاریم یکم عجیبه خوب
که یهو یونگی بوسه ریزی رو لبام گذاشت لپام قرمز شد که گفت
_از این بع بعد هق نداری ازم خجالت بکشیاوکی بیبی
+اوکی 😁
چند ساعت بعد ویو سئول
از زبان یونگی
رسیدیم سئول ات رو بردم خونش رسوندم و رفتم شرکت پدرم
ویو شرکت
رفتم داخل دفتر پدرم و گفتم
_سلام پدر من اومدم
=ااا خوش اومدی
_چه کارم داشتی که گفتی تا رسیدم بیام پیشت
=خب ی خبری اومد به گوشم که داری با ات قرار میزاری
_تو....
=دوسش داری؟
_پدر من....
=داری یا نه
_دارم
=😏من بهت گفتم باهاش دوست باش نه که برو عاشقش شو پسر
_ولی پدر دست خودم نیست که دوسش دارم
=ولی نمیتونم اجازه بدم این رابطه ادامه پیدا کنه
_پدر ما فقط ی هفتس قرار میزاریم
=دیگه من نمیدونم یا خودت رابطتو باهاش قطعکن یا خودم دست به کار میشم فهمیدی حالا میتونی بری
_ولی پدرررر....
=گفتم برو
از اتاق خارج شدم اه چرا باید همش حرف اون باشه چون دختر دشمنشه من نمیتونم عاشقش شم اه نمیتونستم تحمل کنم زنگ زدم به ات
از زبان ات
رسیدم خونه کارامو کردم پدرم رفته بود مسافرت کاری خونه تنها بودم که گوشیم زنگ خورد یونگی بود که ج دادم
+های پیشی
_هایییی بیبی اماده شو بیام دنبالت بریم بیرون
+مگه کار نداشتی
_کارمو کردم تموم شد زود باش تا ۱۰دقیقه دیگه رسیدم
+اوکی اوکی وایسا الان میام
رفتم لباسمو عوضکردم موهامو دم اسبی بستم و ی میکاپ غلیظ کردم ک یونگی پیام داد رسیده
رفتم بیرون با ماشین تکیه داده بود رفتم جلو و لپشو بوسیدم به طرز فوق کیوتی خجالت کشید
_باید ی خبر بدی
+اوم اوک پس اجازه هست
و دوباره لپشو بوسیدم که گفت
_اگه ماچات تموم شد بریم
+بریم🙂
سوار ماشین شذیم که حرکت کرد که گفتم
+کجا میریم اوپا
_کجا دوس داری بریم بیب
+نمیدونم
_ام پس بریم کلاب
+برا مشکلی نداره پسرا مزاحمم میشن ها
_وقتی پیش منی هیچ کس نمیتونه هیچ گوهی بخوره
+اوک پس بریم
۸.۴k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.