ارباب.جذاب.من.💛
#ارباب.جذاب.من.💛
#part_27
#ارسلان
کل دوربین هارو چک کردم رقیب های کاری زیاد داشتم برای صدمه زدن بهم اون شب دیانا درست دیده بود یه آدمی وارد خونه شده
اما نمیدونسته من کل خونه رو دوربین گذاشتم
کاملا هرچیزی رو ضبط کرده
باید چندتا دیگه بادیگارد بگیرم تا خونه و در امنیت باشه
#دیانا
رفتم سمت آشپز خونه تا آب بخورم که صدای پچ پچ شنیدم پشت دیوار آشپز خونه وایسادم که صدای دوتا از خدمت کار ها می اومد
خدمتکار:نسرین دیدی الکی الکی این خانم بزرگ این دختره رو داره قالب ارباب میکنه (مثلا نسرین یکی دیگه از خدمتکاراس)
نسرین: هه اره والا انگار دختر خوشگل تر از این پیدا نکردن هیچ بر رویی هم نداره
خدمتکار: دختره هی خودش رو هم به مظلومیت میزنه ولی همیشه که ماه پشت ابر نمیمونه
نسرین:آره ولش کن بابا انقد ارزش نداره درباره اون بحث کنیم
دیانا: اشکی که رو گونم غلتیده بود رو محکم پس زدم و وارد آشپز خونه شدم که اون دوتا خدمت کار ها هول شدن که نسرین زودتر خودش رو جمع و جور کرد و گفت: جانم دیانا خانم چیزی میخواید؟
گفتم: نه کاری ندارم و چیزی هم نمیخوام
فقط...
#ادامه.دارد.
#رمان.واقعیت.ندارد.
#part_27
#ارسلان
کل دوربین هارو چک کردم رقیب های کاری زیاد داشتم برای صدمه زدن بهم اون شب دیانا درست دیده بود یه آدمی وارد خونه شده
اما نمیدونسته من کل خونه رو دوربین گذاشتم
کاملا هرچیزی رو ضبط کرده
باید چندتا دیگه بادیگارد بگیرم تا خونه و در امنیت باشه
#دیانا
رفتم سمت آشپز خونه تا آب بخورم که صدای پچ پچ شنیدم پشت دیوار آشپز خونه وایسادم که صدای دوتا از خدمت کار ها می اومد
خدمتکار:نسرین دیدی الکی الکی این خانم بزرگ این دختره رو داره قالب ارباب میکنه (مثلا نسرین یکی دیگه از خدمتکاراس)
نسرین: هه اره والا انگار دختر خوشگل تر از این پیدا نکردن هیچ بر رویی هم نداره
خدمتکار: دختره هی خودش رو هم به مظلومیت میزنه ولی همیشه که ماه پشت ابر نمیمونه
نسرین:آره ولش کن بابا انقد ارزش نداره درباره اون بحث کنیم
دیانا: اشکی که رو گونم غلتیده بود رو محکم پس زدم و وارد آشپز خونه شدم که اون دوتا خدمت کار ها هول شدن که نسرین زودتر خودش رو جمع و جور کرد و گفت: جانم دیانا خانم چیزی میخواید؟
گفتم: نه کاری ندارم و چیزی هم نمیخوام
فقط...
#ادامه.دارد.
#رمان.واقعیت.ندارد.
۳۱.۸k
۱۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.