پارت ۵دانشگاه میونگ سی
پارت ۵دانشگاه میونگ سی
صبح شد
یونا نشسته بود تو ایستگاه اتوبوس
جیهوپ داشت با ماشین میرفت دانشگاه و یونارو تو ایستگاه اتوبوس دید و رفت جلو ایستگاه وایستاد
جیهوپ : پارک یوناشی!
یونا به جیهوپ نگاه کرد و گفت:عه! جیهوپ شی
جیهوپدر ماشین و باز کردو اومد برون و اونیکی درو باز کرد
جیهوپ:میرسونمت
یونا:نه.ممنون.الان اتوبوس میاد بااون میرم
جیهوپ اومد از دست یونا گرفت برد و یونا نشست تو ماشین
یونا:با اتوبوس میتونستم.......
یونا تاخواست بگه(برم) که یهو جیهوپ بوسیدش
یونا با این حالت😳گفت:این....چی بود
هوپی:از این به بعد خودم میام دنبالت:)
یونا:یعنی......
جیهوپ:هیم،قرار بزاریم
یونا:وای😂یه لحظه باور کردم
جیهوپ یه نیش خند زدو گفت:شوخی نبود که باور کنی یا نه😏
رسیدن دانشگاه
یونا پیاده شد و بعد جیهوپ پیاده شد
جیهوپ رفت دست یونا رو گرفت
یونا:چیکار داری میکنی😐
جیهوپ: الان تو دوست دختر من شدی، پس میتونم دستتو بگیرم
یونا:تو واقعا دیونه ای نه؟
هوپی:شاید دیونه توعم 🤔
جی کی یهو اومد گفت:یونا شی😃
یونا:عو! جونگ کوک شی
هوپی:دیشب داشتم واسه این قصه سه گوسفند تعریف میکردم🤦
دخترا دوباره جمع شدن دور کوک
کوک:میشه دیگه پیش من نیاید
یه دختره گفت:با این حرفتون جذاب تر شدید
کوک:میدونم جذابم نیاز به یادآوری نیست
کوک از دست یونا و هوپی گرفت رفتن داخل
جیهوپ از تغییر رفتار کوک خیلی تعجب کرده بود
کوک و یونا و جیهوپ رفتن نشستن رو صندلی
جیهوپ:تو چت شده🤨
کوک:مگه نمیخواستی آدم شم!)شدم:)
صبح شد
یونا نشسته بود تو ایستگاه اتوبوس
جیهوپ داشت با ماشین میرفت دانشگاه و یونارو تو ایستگاه اتوبوس دید و رفت جلو ایستگاه وایستاد
جیهوپ : پارک یوناشی!
یونا به جیهوپ نگاه کرد و گفت:عه! جیهوپ شی
جیهوپدر ماشین و باز کردو اومد برون و اونیکی درو باز کرد
جیهوپ:میرسونمت
یونا:نه.ممنون.الان اتوبوس میاد بااون میرم
جیهوپ اومد از دست یونا گرفت برد و یونا نشست تو ماشین
یونا:با اتوبوس میتونستم.......
یونا تاخواست بگه(برم) که یهو جیهوپ بوسیدش
یونا با این حالت😳گفت:این....چی بود
هوپی:از این به بعد خودم میام دنبالت:)
یونا:یعنی......
جیهوپ:هیم،قرار بزاریم
یونا:وای😂یه لحظه باور کردم
جیهوپ یه نیش خند زدو گفت:شوخی نبود که باور کنی یا نه😏
رسیدن دانشگاه
یونا پیاده شد و بعد جیهوپ پیاده شد
جیهوپ رفت دست یونا رو گرفت
یونا:چیکار داری میکنی😐
جیهوپ: الان تو دوست دختر من شدی، پس میتونم دستتو بگیرم
یونا:تو واقعا دیونه ای نه؟
هوپی:شاید دیونه توعم 🤔
جی کی یهو اومد گفت:یونا شی😃
یونا:عو! جونگ کوک شی
هوپی:دیشب داشتم واسه این قصه سه گوسفند تعریف میکردم🤦
دخترا دوباره جمع شدن دور کوک
کوک:میشه دیگه پیش من نیاید
یه دختره گفت:با این حرفتون جذاب تر شدید
کوک:میدونم جذابم نیاز به یادآوری نیست
کوک از دست یونا و هوپی گرفت رفتن داخل
جیهوپ از تغییر رفتار کوک خیلی تعجب کرده بود
کوک و یونا و جیهوپ رفتن نشستن رو صندلی
جیهوپ:تو چت شده🤨
کوک:مگه نمیخواستی آدم شم!)شدم:)
۸.۸k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.