فیک تهیونگ
فیک تهیونگ
پارت9
*ویو ا.ت*
کوک_ و راستش دلیل اصلی اینکه ترو نکشت و بهت اسیبی نزد این بود که خواهرش وقتی همسن تو بود مرد از اون به بعد تهیونگ با باندمافیاش کسایی رو که قاچاق دختر هارو میکنن به پلیس لو میده و خوب بقیه کاراشم که چون مافیاس بلخره
جواب دادم:
_اوکی میدونم نمیخواد بگی ولی ولی حاجی به خدا من یه چیزی گفتم منو ببرین خونه من میخوامممممممم برم خونمون تا کی باید اینجا باشم تروخدا منو ببرین
کوک با تاسف جواب داد:
_ببین ا.ت تو باید کنار بیای منو تهیونگ کاملا باهم متفاوتیم الانکه من دارم برات قشنگ و با لحن اروم برات توضیح میدم اون این کارو نمیکنه و حتی بدترم میکنه مخصوصا اینکه تو بخوای در مورد خونه حرفی بزنی تو الان قیافه های مارو دیدی و ممکنه پیش پلیس بری تو قراره اینجا بمونی راستش ..... راستش
تند تند و کجکاو جواب دادم:
_چی چی بگو
کوک جواب داد:
_راستش تهیونگ وقتی ترو دید یاد خواهرش افتاد و راستش میخواد ترو بزرگ کنه و فردی محکم و مستقل از تو بسازه چون خیلی از قیافه شبیه ابجیشی .... نمیخواد اتفاقی برات بیوفته
و با گفتن یک کلمه ""راحت باش"" اتاق رو ترک کرد و من با هزار تا فکر و خیال تنها گذاشت
.
.
ساعت 9:57 دقیقه رو نشون میداد و منم برای اخرین بار تو بالشتم هق زدم قشنگ 1 ساعته ونیمه دارم تو بالشت گریه میکنم اخه چرا؟
رفتم جلویه اینه ای که تو اتاق بود برگه ای توجه هم رو جلب کرد :
[ کیم ا.ت فردا ساعت 6 صبح بیرون اتاقت باش
_تهیونگ ]
و گوشیمو کنار اون گذاشته بود گوشیمو بردا اهههه شت سیم کارتمو برداشته و من حتی با تماس اضتراری(ب.ن:درسته؟) زنگ بزنم پلیس کیف کمریمم کنار گوشیم گذاشته بودن رفتم و توشو باز کردم یک کش مو یک رژ تینت لب و کرم زد افتاب کرم مرطوب کننده و یک قرص و ریمل؛ همشونو همیشه همرارهم تو کیفم دارم
قرصو خوردم و الارم برای فردا گذاشتم و رفتم خوابیدم .
فلش بک ساعت 5و نیم صبح---->
<ویو ا.ت>
الارم زنگ خورد ایییییییی خداااااااا گناه من چیههههه کل کائنات با من چپه ان رفتم جلو اینه اوه موهام برای اولین بار تو عمرم خوب مونده رفتم دستشویی اتاق و صورتمو شستم و موهامو درست کردم و دوباره اومدم جلو اینه یکم کرم زدم و ریمل بعدم یه کوشولو تینت لب موهام بستم و لباسامو که یک تیشرت مشکی که روش نوشته های اینگلسی داشت با شلوار بگ کرمی و سوشیرت مشکی روش داشتم مرتب کردم و رفتم پایین
من خیلی رو زمان حساسم حتی وقتی که با اون اسگلم قرار داشتم یک دقیقه دیر میکرد هزار بار به روش میاوردم(ب.ن:منمممم خیلی حساسم رو این مورد)
ساعت 6:03 دقیقه بود و 3 دقیقه دیر کرده بودن اون دوتا جذاب همین طور که با گوشیم کالاف میزدم متوجه صدای پا دو نفر شدم تهیونگ خیلی مرتب و با غرور با کت و شلوار طوسی میومد پایین
...
پارت9
*ویو ا.ت*
کوک_ و راستش دلیل اصلی اینکه ترو نکشت و بهت اسیبی نزد این بود که خواهرش وقتی همسن تو بود مرد از اون به بعد تهیونگ با باندمافیاش کسایی رو که قاچاق دختر هارو میکنن به پلیس لو میده و خوب بقیه کاراشم که چون مافیاس بلخره
جواب دادم:
_اوکی میدونم نمیخواد بگی ولی ولی حاجی به خدا من یه چیزی گفتم منو ببرین خونه من میخوامممممممم برم خونمون تا کی باید اینجا باشم تروخدا منو ببرین
کوک با تاسف جواب داد:
_ببین ا.ت تو باید کنار بیای منو تهیونگ کاملا باهم متفاوتیم الانکه من دارم برات قشنگ و با لحن اروم برات توضیح میدم اون این کارو نمیکنه و حتی بدترم میکنه مخصوصا اینکه تو بخوای در مورد خونه حرفی بزنی تو الان قیافه های مارو دیدی و ممکنه پیش پلیس بری تو قراره اینجا بمونی راستش ..... راستش
تند تند و کجکاو جواب دادم:
_چی چی بگو
کوک جواب داد:
_راستش تهیونگ وقتی ترو دید یاد خواهرش افتاد و راستش میخواد ترو بزرگ کنه و فردی محکم و مستقل از تو بسازه چون خیلی از قیافه شبیه ابجیشی .... نمیخواد اتفاقی برات بیوفته
و با گفتن یک کلمه ""راحت باش"" اتاق رو ترک کرد و من با هزار تا فکر و خیال تنها گذاشت
.
.
ساعت 9:57 دقیقه رو نشون میداد و منم برای اخرین بار تو بالشتم هق زدم قشنگ 1 ساعته ونیمه دارم تو بالشت گریه میکنم اخه چرا؟
رفتم جلویه اینه ای که تو اتاق بود برگه ای توجه هم رو جلب کرد :
[ کیم ا.ت فردا ساعت 6 صبح بیرون اتاقت باش
_تهیونگ ]
و گوشیمو کنار اون گذاشته بود گوشیمو بردا اهههه شت سیم کارتمو برداشته و من حتی با تماس اضتراری(ب.ن:درسته؟) زنگ بزنم پلیس کیف کمریمم کنار گوشیم گذاشته بودن رفتم و توشو باز کردم یک کش مو یک رژ تینت لب و کرم زد افتاب کرم مرطوب کننده و یک قرص و ریمل؛ همشونو همیشه همرارهم تو کیفم دارم
قرصو خوردم و الارم برای فردا گذاشتم و رفتم خوابیدم .
فلش بک ساعت 5و نیم صبح---->
<ویو ا.ت>
الارم زنگ خورد ایییییییی خداااااااا گناه من چیههههه کل کائنات با من چپه ان رفتم جلو اینه اوه موهام برای اولین بار تو عمرم خوب مونده رفتم دستشویی اتاق و صورتمو شستم و موهامو درست کردم و دوباره اومدم جلو اینه یکم کرم زدم و ریمل بعدم یه کوشولو تینت لب موهام بستم و لباسامو که یک تیشرت مشکی که روش نوشته های اینگلسی داشت با شلوار بگ کرمی و سوشیرت مشکی روش داشتم مرتب کردم و رفتم پایین
من خیلی رو زمان حساسم حتی وقتی که با اون اسگلم قرار داشتم یک دقیقه دیر میکرد هزار بار به روش میاوردم(ب.ن:منمممم خیلی حساسم رو این مورد)
ساعت 6:03 دقیقه بود و 3 دقیقه دیر کرده بودن اون دوتا جذاب همین طور که با گوشیم کالاف میزدم متوجه صدای پا دو نفر شدم تهیونگ خیلی مرتب و با غرور با کت و شلوار طوسی میومد پایین
...
۱۰.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.