فیک تهیونگ
فیک تهیونگ
پارت 11
*ویو ا.ت*
خوب کوک که در دنیای دیگری سیر میکنه این چماغم که همینطوری بی حرف با اخم به جاده خیره شده و رانندگی میکنی بریم برای کرم ریختن اروم طوری که تهیونگ بشنوه بهش گفتم:
_پایه رو کوک کرم بریزیم
بلند گفت:
_چیییییی؟
ای خدا الان این بیدار میشه
بهش اشاره کردم اروم حرف بزنخ و دوباره گفتم:
_پایه ای رو کوک کرم بریزیم
بهم یه نگاه کرد نه نگاه عاشقانه ها از این نگاهی تاسف انگیز و میشه توشون خوند "خاک توسرت" از این نگاها بعد گفت:
_باشه چطور
لبخند خبیثانه ای زدم ....
_حالا خیلی اروم صداشارو رو اخرین درجه بزار
قرار شد بیس دار ترین اهنگ تو فلش تهیونگ رو با صدای بلند پلی کنیم[😈🎶]
کوک مثل این جنگ زده ها از خواب پرید و افتاد تو گودی جای پا که تو ماشینا هست✌
و گفت:
_اخخخخ خدااااا چرا من امروز همش میخورم
منو تهیونگم غش کردیم از بس خندیدیم به این بشر که یهو کوک مارو دید وگفت:
_اخخخ ا.ت تو کوچیکی اخه توعه نره خر نمیگی رفقی چلاقت چلاق تر میشه
یه لحظه منو تهیونگ هنگ کردیم تهیونگ استرات زدو گفت الان این توهین به کدوممون بود؟
کوک گفت:
_دوتا تون!
دیگه واقعا خفه شدیم و تا اخر مسیر هیچ کاری نکردیم و منم خوابم نبرد انگار یک شهر دیگه میرفتیم اخهههه من نمیخوام من دلم مامانمو میخواد با فکر به این موضوع بغض کردم
همیشه وقتی بغض میکردم دماغمو گونه هام سرخ میشد و یونا هم میگف خیلی کیوت میشی و بخاطر موهایی که مدل پروانه بود بهم میگفت شبیه بعبی میشی با یاد اوری یونا هم بغضم شدید تر شد
تهیونگ با لخند برگشتم سمتم و وقتی متوجه بغضم شد لبخندش محو شد و به راه ادامه داد
بعد 2 ساعت راه بلخره رسیدم اون خونه یعنی منو میدی اینننننن خونه از خونه داییم بزرگترههههههههههه اصلا کاخ عه
خلاصه که دوباره مهمون شونه های پهن تهیونگ شدیم و مارو تا خونه حمل کرد و خدمتکار بهم اتاقم رو نشون داد
یک اتاق با تم سفید مشکی و طوسی بود که یه تخت مشکی با کمد میز ارایش و میز تحریر سفیدو مشکی بود تهیونگ بعد اینکه خدمتکار رفت اومد داخل اتاق و شروع کرد حرف زدن:
_ببین ا.ت تو از الان یه جورایی خواهرم حساب میشی فکر کنم همچی رو اون چلغوز گفته
با سر بهش اشاره کردم"بله"
ادامه داد:
_خوب راستش من دیشب با سلیقه خودم تمام لباس و کفش و وسیله های مورد نیاز تورو برات فراهم کردم به شرتی که توعم باهام کنار بیایی اوکی؟
گفتم :
_باشه اما ..... اما من نمیخوام اینجا بمونم درسته من یچیزی گفتم اما .....میخوام برگردم خونه لطفا من نمیخوام اینجا باشم بزار برم قول میدم پیش پلیس نمیرم لطفا
ریلکس و با اخم گفت:
_میدونی کوچولو تا اینجا باهات ساختم اما بعد این بهت قول نمیدم بستگی به رفتار خودت داره هرچی بهتر منم بهتر تو نری پیش پلیس خانوادت میرن
.....
پارت 11
*ویو ا.ت*
خوب کوک که در دنیای دیگری سیر میکنه این چماغم که همینطوری بی حرف با اخم به جاده خیره شده و رانندگی میکنی بریم برای کرم ریختن اروم طوری که تهیونگ بشنوه بهش گفتم:
_پایه رو کوک کرم بریزیم
بلند گفت:
_چیییییی؟
ای خدا الان این بیدار میشه
بهش اشاره کردم اروم حرف بزنخ و دوباره گفتم:
_پایه ای رو کوک کرم بریزیم
بهم یه نگاه کرد نه نگاه عاشقانه ها از این نگاهی تاسف انگیز و میشه توشون خوند "خاک توسرت" از این نگاها بعد گفت:
_باشه چطور
لبخند خبیثانه ای زدم ....
_حالا خیلی اروم صداشارو رو اخرین درجه بزار
قرار شد بیس دار ترین اهنگ تو فلش تهیونگ رو با صدای بلند پلی کنیم[😈🎶]
کوک مثل این جنگ زده ها از خواب پرید و افتاد تو گودی جای پا که تو ماشینا هست✌
و گفت:
_اخخخخ خدااااا چرا من امروز همش میخورم
منو تهیونگم غش کردیم از بس خندیدیم به این بشر که یهو کوک مارو دید وگفت:
_اخخخ ا.ت تو کوچیکی اخه توعه نره خر نمیگی رفقی چلاقت چلاق تر میشه
یه لحظه منو تهیونگ هنگ کردیم تهیونگ استرات زدو گفت الان این توهین به کدوممون بود؟
کوک گفت:
_دوتا تون!
دیگه واقعا خفه شدیم و تا اخر مسیر هیچ کاری نکردیم و منم خوابم نبرد انگار یک شهر دیگه میرفتیم اخهههه من نمیخوام من دلم مامانمو میخواد با فکر به این موضوع بغض کردم
همیشه وقتی بغض میکردم دماغمو گونه هام سرخ میشد و یونا هم میگف خیلی کیوت میشی و بخاطر موهایی که مدل پروانه بود بهم میگفت شبیه بعبی میشی با یاد اوری یونا هم بغضم شدید تر شد
تهیونگ با لخند برگشتم سمتم و وقتی متوجه بغضم شد لبخندش محو شد و به راه ادامه داد
بعد 2 ساعت راه بلخره رسیدم اون خونه یعنی منو میدی اینننننن خونه از خونه داییم بزرگترههههههههههه اصلا کاخ عه
خلاصه که دوباره مهمون شونه های پهن تهیونگ شدیم و مارو تا خونه حمل کرد و خدمتکار بهم اتاقم رو نشون داد
یک اتاق با تم سفید مشکی و طوسی بود که یه تخت مشکی با کمد میز ارایش و میز تحریر سفیدو مشکی بود تهیونگ بعد اینکه خدمتکار رفت اومد داخل اتاق و شروع کرد حرف زدن:
_ببین ا.ت تو از الان یه جورایی خواهرم حساب میشی فکر کنم همچی رو اون چلغوز گفته
با سر بهش اشاره کردم"بله"
ادامه داد:
_خوب راستش من دیشب با سلیقه خودم تمام لباس و کفش و وسیله های مورد نیاز تورو برات فراهم کردم به شرتی که توعم باهام کنار بیایی اوکی؟
گفتم :
_باشه اما ..... اما من نمیخوام اینجا بمونم درسته من یچیزی گفتم اما .....میخوام برگردم خونه لطفا من نمیخوام اینجا باشم بزار برم قول میدم پیش پلیس نمیرم لطفا
ریلکس و با اخم گفت:
_میدونی کوچولو تا اینجا باهات ساختم اما بعد این بهت قول نمیدم بستگی به رفتار خودت داره هرچی بهتر منم بهتر تو نری پیش پلیس خانوادت میرن
.....
۸.۴k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.