٠
٠
ددی خشن
پارت: 12
یامسوک ویو
نزدیک بود بیوفتم اما تونستم تعادلمو حفظ کنم
ارباب نشسته بود رو کاناپه و داشت کتاب میخوند
کوک: به چی نگا میکنی بیا بشین
یامسوک: اوهوم
نشستم رو کاناپه روبه روی ارباب نگاهی بهم کرد و لب زد
کوک: کارت تموم شد؟
یامسوک: آره
کوک: خوبه
یامسوک: کاریم داشتی؟
کوک: مگه باید کاریت داشته باشم که صدات کنم خواستم بگم اگه کارت تموم شد میتونی استراحت کنی یا بریم بیرون
با ذوق به چشاش نگاه کردم و
یامسوک: میشه میشه بریم بیرون(ذوق)
کوک: اره پاشو اماده شو بریم بیرون
لباسمو پوشیدم و موهام و بستم و رفتم پایین خیلی وقت بود نرفته بودم بیرون برا همین که اجازه داده باهاش برم بیرون خیلی برام تعجب اور بود هیچوقت نمیزاشت باهاش برم بیرون
کوک: خب بریم
سوار ماشین شدیم و ارباب حرکت کرد
کوک: کجا دوست داری بریم؟
یامسوک: امممم خب میشه بریم خرید لطفا
کوک: باش
یامسوک: مرسیی
کوک:(لبخند)
بعد سال ها لبخند زد چقدر قشنگ لبخند میزنه موقعی کع لبخند میزنه کلا از یه مرد خشن بی اعصاب به یه مرد مهربون کیوت تبدیل میشه
کاش همیشه همین لبخند و داشت
موقعی که رسیدیم از ماشین پیاده سدم رفتم داخل پاساژ
کوک: بچه وایسا منم بیام خب اینقدر تند نرو
یامسوک: بیا اول بریم لباس بخریم
دست ارباب و گرفتم و کشیدم تو مغازه
کوک:(خنده) خب چی میخوای بخری هرچی میخوای بخر
یه لباس برداشتم و رفتم پرو کردم اومدم بیرون..
شرایط
لایک: ۲٠
نامجون: طبق کتابایی که من خوندم کسایی که لایک نمیکنن زشتن آیا تو زشتی؟
میل خودت یا لایک کن بفهمم خوشگلی یا لایک نکن بفهمم زشتی🥱
ددی خشن
پارت: 12
یامسوک ویو
نزدیک بود بیوفتم اما تونستم تعادلمو حفظ کنم
ارباب نشسته بود رو کاناپه و داشت کتاب میخوند
کوک: به چی نگا میکنی بیا بشین
یامسوک: اوهوم
نشستم رو کاناپه روبه روی ارباب نگاهی بهم کرد و لب زد
کوک: کارت تموم شد؟
یامسوک: آره
کوک: خوبه
یامسوک: کاریم داشتی؟
کوک: مگه باید کاریت داشته باشم که صدات کنم خواستم بگم اگه کارت تموم شد میتونی استراحت کنی یا بریم بیرون
با ذوق به چشاش نگاه کردم و
یامسوک: میشه میشه بریم بیرون(ذوق)
کوک: اره پاشو اماده شو بریم بیرون
لباسمو پوشیدم و موهام و بستم و رفتم پایین خیلی وقت بود نرفته بودم بیرون برا همین که اجازه داده باهاش برم بیرون خیلی برام تعجب اور بود هیچوقت نمیزاشت باهاش برم بیرون
کوک: خب بریم
سوار ماشین شدیم و ارباب حرکت کرد
کوک: کجا دوست داری بریم؟
یامسوک: امممم خب میشه بریم خرید لطفا
کوک: باش
یامسوک: مرسیی
کوک:(لبخند)
بعد سال ها لبخند زد چقدر قشنگ لبخند میزنه موقعی کع لبخند میزنه کلا از یه مرد خشن بی اعصاب به یه مرد مهربون کیوت تبدیل میشه
کاش همیشه همین لبخند و داشت
موقعی که رسیدیم از ماشین پیاده سدم رفتم داخل پاساژ
کوک: بچه وایسا منم بیام خب اینقدر تند نرو
یامسوک: بیا اول بریم لباس بخریم
دست ارباب و گرفتم و کشیدم تو مغازه
کوک:(خنده) خب چی میخوای بخری هرچی میخوای بخر
یه لباس برداشتم و رفتم پرو کردم اومدم بیرون..
شرایط
لایک: ۲٠
نامجون: طبق کتابایی که من خوندم کسایی که لایک نمیکنن زشتن آیا تو زشتی؟
میل خودت یا لایک کن بفهمم خوشگلی یا لایک نکن بفهمم زشتی🥱
۱۲.۵k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.