روانیِ تو
روانیِ تو
p: 1
« ا.ت»
سلام اسم من ا.ته 17 سالمه و با خانوادم زندگی
میکنم تا اینکه یه روز زندگی من به کل تغییر کرد
فلش بک ا.ت ویو
داشت بارون میومد برا همین تصمیم گرفتم برم قدم بزنم لباس پوشیدم و رفتم بیرون
چون شب بود وایب دارکی بهم میداد
با صدای جیغ یه دختر ترسیده به اطرافم نگاه کردم به سمت صدا رفتم تا ببینم چیه
جسم بی جون دختر روی زمین افتاده بود و بدنش زخمی شده بود انگار یکی شکنجه اش داده بود و بعد خلاصش کرده بود
عقب عقب رفتم که خوردم به جسم سنگینی
با ترس به پشت سرم نگا کردم
یه مرد گنده با لبخند ترسناک بهم زل زده بود
: جایی میرفتی کوچولو؟
_: خ خب صدای جیغ اومد خ خواستم ببینم چ چیشده
: فضولی تو کار مافیا عاقبت بدی داره خانم کوچولو
_: م مافیا؟
دستمال و گذاشت رو دهنم و بیهوش شدم
پایان فلش بک
از اون موقع به بعد من خانوادمو ندیدم
و منو به عنوان یه خدمتکار شخصی اورد تو این عمارت، عمارتی که شبیه شکنجه گاه بود هر اشتباه یه تنبیه مخصوص داره
تا الان نفهمیدم اسم مردی که منو اورد چیه
همیشه با ادم سرد برخورد میکنه و خشنه اما آجوما میگه زیباترین لبخند و داره
اما تاحالا لبخندش و ندیدم حرف زدنش بیشتر با لحن عصبی و امریه که ادم از جذبه ای که داره میترسه مجبورم هرچی میگه رو قبول کنم نه فقط من بلکه تمام خدمتکارا مجبورن هرچی میگه رو گوش بدن
بلند شدم و لباس خدمتکاریم و پوشیدم
و رفتم اتاقه همون مرده رو تمیز کردم
6 ماهه من اینجام و دیگه رنگ بیرون رفتن و ندیدم
شرایط
لایک: ۳٠
جین: میشه لایک کنی خوشگله
p: 1
« ا.ت»
سلام اسم من ا.ته 17 سالمه و با خانوادم زندگی
میکنم تا اینکه یه روز زندگی من به کل تغییر کرد
فلش بک ا.ت ویو
داشت بارون میومد برا همین تصمیم گرفتم برم قدم بزنم لباس پوشیدم و رفتم بیرون
چون شب بود وایب دارکی بهم میداد
با صدای جیغ یه دختر ترسیده به اطرافم نگاه کردم به سمت صدا رفتم تا ببینم چیه
جسم بی جون دختر روی زمین افتاده بود و بدنش زخمی شده بود انگار یکی شکنجه اش داده بود و بعد خلاصش کرده بود
عقب عقب رفتم که خوردم به جسم سنگینی
با ترس به پشت سرم نگا کردم
یه مرد گنده با لبخند ترسناک بهم زل زده بود
: جایی میرفتی کوچولو؟
_: خ خب صدای جیغ اومد خ خواستم ببینم چ چیشده
: فضولی تو کار مافیا عاقبت بدی داره خانم کوچولو
_: م مافیا؟
دستمال و گذاشت رو دهنم و بیهوش شدم
پایان فلش بک
از اون موقع به بعد من خانوادمو ندیدم
و منو به عنوان یه خدمتکار شخصی اورد تو این عمارت، عمارتی که شبیه شکنجه گاه بود هر اشتباه یه تنبیه مخصوص داره
تا الان نفهمیدم اسم مردی که منو اورد چیه
همیشه با ادم سرد برخورد میکنه و خشنه اما آجوما میگه زیباترین لبخند و داره
اما تاحالا لبخندش و ندیدم حرف زدنش بیشتر با لحن عصبی و امریه که ادم از جذبه ای که داره میترسه مجبورم هرچی میگه رو قبول کنم نه فقط من بلکه تمام خدمتکارا مجبورن هرچی میگه رو گوش بدن
بلند شدم و لباس خدمتکاریم و پوشیدم
و رفتم اتاقه همون مرده رو تمیز کردم
6 ماهه من اینجام و دیگه رنگ بیرون رفتن و ندیدم
شرایط
لایک: ۳٠
جین: میشه لایک کنی خوشگله
۷.۹k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.