half brother فصل ۲ part : ۶۱

لعنت بهشون
می دونستم که این بدترین روزای زندگیم خواهد بود
وقتی به خونه نامجون و کلارا رسیدیم من واقعا آماده همه چیز بودم من و چلسی توی حمام اتاق مهمان با هم دوش گرفتیم اما دوش گرفتن هم هیچ کاری
نکرد که وضعیت عصبیم رو آرام کنه
قبل از این که کالیفرنیا رو ترک کنیم جعبه سیگار مخصوصم رو با خودم آوردم و زمانی که چلسی هنوز حمام بود یکی از سیگارها رو بیرون کشیدم و روشنش کردم
من از خودم ناامید شده بودم که دوباره شروع به سیگار کشیدن کردم اما احساس میکردم تنهاچیزی که منو سرپا نگه داشته و نمیزاشت که به شهرم برگردم همین سیگاره
هیچ انگیزه نداشتم که لباس بپوشم و از پله ها پایین برم سیگار دیگری روشن کردم نفس عمیقی کشیدم و به طرف پنجره ی فرانسوی که مشرف به حیاط پشتی بود رفتم آسمان پوشیده از ابر بود
نگاه کردن به پایین یک اشتباه عظیم بود
اوه لعنتی...قلبم از واکنش چیزی که دیدم به شدت به تپش افتاد
قرار نبود دوباره ببینمش قسمتی از وجودم که سال‌ها کشته بودمش دوباره به زندگی برگشت نمیدونستم چطور از پسش بر بیام
کمر گرتا جلوی دیدم بودم او به باغ خیره شده بود و باید فهمیده باشد که من اینجام اون احتمالا سعی میکرد نقشه فرار بکشه تا مجبور نباشه بامن روبرو شه یا شاید هم به اندازه من از این مخمصه ناراحت شده بود بیرون ایستادنش این حقیقت رو تایید می کرد که اومدن من و کال وجود من هنوز روی اون تاثیر میزاره
با خودم زمزمه کردم : گرتا
نگار صدای منو شنید چون برگشت ناگهان موجی از احساساتی که من از اون شب در نیویورک سعی کرده بودم دفن کنم جاری شد. آماده نبودم صورتش رو ببینم که به من نگاه میکنه از یه جهت دیگه هیچ کس نمیتونست تصور کنه که من از بودن در این لحظه و دیدن اون چقدر عصبی ام کافی بود تا به چشم هاش خیره بشم میتونستم همه چیرهای آزار دهنده ی گذشته رو دوباره ببینم حتی مرگ جونگسو رو حس های سرکوب شده ای که بهش داشتم رو لالشی گری که شب آخرش براش درآوردم و زدم به چاک و حتی اون شب رو همون شبی که کنار اون لندهور میخندید...حس کسی رو داشتم که بهش خیانت شده
گرتا هیچوقت نمی خواستم دوباره ببینمت...
"خیلی خوشحالم که دوباره می بینمت، گرتا."
احساس میکردم که اون لحظه میتونه مستقیم به من نگاه کنه و احساسات درونی همن رو بفهمه و من اینو دوست نداشتم ما فقط برای دقایق طولانی فقط به هم نگاه می کردیم به محض اینکه دست چلسی را دور من حلقه شد حالت چهره اش درهم رفت

خب عزیزان گلم اینم از پارت هدیه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
برای پارت هدیه بعدی لایکاتون باید ۲۸ تا باشه
دیدگاه ها (۲۲)

half brother فصل ۲ part : ۶۲

half brother فصل ۲ part : ۶۳

half brother فصل ۲ part : 60

half brother فصل ۲ part : ۵۹

زیباترین لبخند جهان را داشت آن شب کنارم خوابیده بود بیدار شد...

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط