پارت

پارت³³

#ویو جیمین
وقتی بهوش اومدم تو یه اتاق تم قرمز و مشکی بودم دستام و بسته شده بود یه نگاه به دور و برم انداختم بلند شدم و اتاقو چک کردم فهمیدم اینجا اتاق میواعه که صدا از پشت در اومد میوا بود سریع خودمو انداختم رو تخت و خودمو زدم به بیهوشی که اومد تو اتاق
¢ آخی بیبیم هنوز خوابه
اومد کنارم دراز کشید نگاهاشو رو بدنم و خودم حس میکردم خیلی جو سنگینی بود سکوت بینمون بود که اومد نزدیکم و دست زد به لبام بعدش لباش و کوبوند رو لبام و کمرمو گرفت چندشم شد و با پام هولش دادم و از تخت بلند شدم
_ حرومزاده
¢ آخی بیدار بودی بیبی؟
_ ولم کن بزار برم
¢ عمرا تازه گرفتمت ولت کنم؟
_ نیا نزدیک حروم زاده
اومد و منو کوبوند به دیوار
¢ اون یارو دوست پسرت بود؟
_ تو فک کن آرع
¢ جوابمو درست بده(داد)
_ آره دوست پسرم بود
¢ باهم خوابیدید؟
_ چرا باید جواب سوالات و بدم؟
¢ باشه عزیزم نمیخوام اذیتت کنم جواب نده
_ برو کنار
¢ نمیخوام
_ (نیشخند)
¢ میخندی؟
_ گمشو
¢ عب ندارها بیبی هرچی میخوای بگو
_ گمشو اونور حرومزاده نیا نزدیک (داد)
هی میومد نزدیک تر و خودشو می‌مالید بهم قدری بهم نزدیک شده بود نفسانی داعش رو گردنم رو کامل حس میکردم
¢ گردنت خیلی سفیده برام سواله بدنت هم انقدر سفیده؟
_ آخ نکن( زبونش کشید رو گردنش)
¢ هوممم
پیراهنم رو داد بالا و بدنم و برانداز کرد
¢ جدی جدی خیلی سفیدهههه
_ نکن عوضی
دوباره زبونش و کشید رو بدنم از شکمم تا سینه هام هی زبون میزد بعضی جاها و مارک میزاشت مارک گذاشتناش درد داشت خیلی زیادم درد داشت که یکی اومد تو اتاق به معنای واقعی جونمو نجات داده بود
¢ چی میخوای؟
قربان یه مشکل ضروری هست بین مذاکره
¢ کدوم؟
آقای کیم متوجه حضور پارک جیمین شده به جای اموالش خودشو میخواد
_ واتتت؟
¢ خیلیا دنبالتن پارک جیمین
_ مسخره ها
¢ منتظرم باش بیبی
_ حروم زاده
که رفت و منم تو اتاق تنها شدم
#ویو یونگی
تهیونگ بهم تو این مدت تیراندازی رو یاد داد آدرس خونشو درآوردیم و رفتیم سراغش
در ورودی پر آدمه اینجا چخبره؟
√ نمیدونم قرار نبود انقدر نگهبان اینجا باشه
£ وای الان چیکار کنیم جیمین دست اون عوضی سالم نمی‌مونه
وای وای وای
√ بیاید دنبالم
افتادیم دنبال تهیونگ
کجا میری؟
√ دور و خونه رو بگردید پنجره پیدا کنید
£ اونجا هست
از دیوار بالا رفتیم و رسیدیم به پنجره جیمین اونجا بود داشت بدنشو پانسمان میکرد؟
زدیم به پنجره که جیمین با ذوق در باز کرد و رفتیم تو
چیکار میکنی؟ بدنت چی شده؟
_ هیچی
نکن ببینم
پانسمانشو باز کردم که با مارک های میوا رو بدنش مواجه شدم
√ کار اون حروم زاده اس؟
بچه ها میوا داره میاد برید قایم شید
هر کدوم رفتیم بجای اتاق قایم شدیم که میوا اومد تو اتاق
دیدگاه ها (۳)

پارت³⁴#ویو جیمینیونگی تو کمد تهیونگ زیر تخت و جونگکوک پیش ته...

پارت³⁵#ویو جیمین خسته بودم رفتم اتاقم بخوابم که یونگی اومد ت...

یونمین 🥲✨دوستان حس میکنم فیک یونمین خیلی چرت شده اگه موافقین...

پارت³²#ویو یونگیداشتیم می‌رقصیدم که جیمین خسته شد_ خسته شدم ...

عشق غیر منتظره پارت14 ( خودم قاطی کردم)

جیمین فیک زندگی پارت ۵۲#

ادامه تک پارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط