عاشقانه های شبنم
ز ما دو خاطره ی بی دوام می ماند
ز می نه حال که دردی به جام می ماند
چه سال ها که زمین بی من و تو خواهد گشت
که صید می رمد از دام و دام می ماند
از این تردد دایم که در نظرجاری
کدام منظره ی مستدام می ماند
خطوط منکسری با شتاب می گذرند
بر این صحیفه که گفت از تو نام می ماند
چه سایه وار سواران در آستان غروب
چه نقشی، از که در این ازدحام می ماند؟
چه باغ ها به گذرها پر از شکوفه ی سیب
چه عطر ها که تو را در مشام می ماند
ستاره ها و سحر ها و صخره ها و سفر
چه خوب زین همه بر جا کدام می ماند
مسافران ز عطش دسته دسته میمیرند
و چشمه ی حیوان در ظلام می ماند
ز می نه حال که دردی به جام می ماند
چه سال ها که زمین بی من و تو خواهد گشت
که صید می رمد از دام و دام می ماند
از این تردد دایم که در نظرجاری
کدام منظره ی مستدام می ماند
خطوط منکسری با شتاب می گذرند
بر این صحیفه که گفت از تو نام می ماند
چه سایه وار سواران در آستان غروب
چه نقشی، از که در این ازدحام می ماند؟
چه باغ ها به گذرها پر از شکوفه ی سیب
چه عطر ها که تو را در مشام می ماند
ستاره ها و سحر ها و صخره ها و سفر
چه خوب زین همه بر جا کدام می ماند
مسافران ز عطش دسته دسته میمیرند
و چشمه ی حیوان در ظلام می ماند
۶.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲