خانه

مطالب جدید

مطالب محبوب

عربي

دانلود اپلیکیشن

وبلاگ

سوالات متداول

درباره ما

قوانین

دسته بندی ها

خلاصه ای از زندگیم:

خلاصه‌ای از زندگیم:
اهمیت دادن به آدمایی که کوچیکترین اهمیتی به خودم و احساساتم نمیدن..

۳.۲k

۲۸ آبان ۱۴۰۳

دیدگاه ها

هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.

چشمانش محو او بود ، لب هایم در تعجب بود ،گوش هایم شاکی بو

چشمانش محو او بود ، لب هایم در تعجب بود ،گوش هایم شاکی بو

و اخر سر در هیاهوی مغزم کسی را کشتم ک روزی بهترینم بود...

و اخر سر در هیاهوی مغزم کسی را کشتم ک روزی بهترینم بود...

اشتباه بود ، با تمام گوشت و پوستش می‌دونست اشتباهه

اشتباه بود ، با تمام گوشت و پوستش می‌دونست اشتباهه

نمیدانم، هیچ چیز را نمیدانم..

نمیدانم، هیچ چیز را نمیدانم..

خلاصه ای از زندگیم:

خلاصه ای از زندگیم:

خیلی ممنون که به احساساتم اهمیت ندادی

خیلی ممنون که به احساساتم اهمیت ندادی

◇◇◇◇

◇◇◇◇

گم شدم تو خودم و احساساتم.

گم شدم تو خودم و احساساتم.

من می‌ترسیدم از خودم،از احساسات ناشناخته ای که وجودشون رف

من می‌ترسیدم از خودم،از احساسات ناشناخته ای که وجودشون رف

half brother

half brother

bloody.rose9580

در حقیقت، من شناخت کاملی از درون خودم دارم اما من خودم رو

در حقیقت، من شناخت کاملی از درون خودم دارم اما من خودم رو

جایی ک لیاقت خودمو همینجا میبینم...

جایی ک لیاقت خودمو همینجا میبینم...

virak

آدمایی تو زندگیم بودن که نزاشتن از زندگیم لذت ببرم وفقط ب

آدمایی تو زندگیم بودن که نزاشتن از زندگیم لذت ببرم وفقط ب

نصب برنامه ویسگون