اشتباه بود ، با تمام گوشت و پوستش می دونست اشتباهه
اشتباه بود ، با تمام گوشت و پوستش میدونست اشتباهه
میدونست اگر به آغوش بگیره نمیتونه ول کنه ، میدونست اگر یکبار ببوسه نمیتونه مثل اون نادیده بگیره و رها کنه
میدونست اگر قاطی اون منجلاب بشه نمیتونه بیرون بیاد میدونست اگر به اون قطعه گوش بسپاره دیگه نمیتونه از گوش کردنش دست بکشه میدونست که اگر عطرش رو وارد ریه هاش کنه تا آخر عمر هم نمیتونه فراموشش کنه ، اما با وجود تمام اینها باز هم به آغوش گرفت باز هم بوسید باز هم رفت توی اون منجلاب باز هم به اون قطعه گوش سپرد و بارها و بارها تکرارش رو شنید باز هم اون عطر رو استشمام کرد چون اون یه احمق و به جنون رسیدهی خودخواه بود که حتی خودش هم نمیتونست خودش رو نجات بده و به خودش ثابت کنه که کسی که داره برای داشتنش خودش رو به آب و آتیش میزنه ذره ای اهمیت توی وجودش نسبت به اون شکل نگرفته و تنها هدر رفته و شمع نیمه سوخته این مسیر خودشه.
-زیبا ترین متنی بود ک تا الان خوندم
میدونست اگر به آغوش بگیره نمیتونه ول کنه ، میدونست اگر یکبار ببوسه نمیتونه مثل اون نادیده بگیره و رها کنه
میدونست اگر قاطی اون منجلاب بشه نمیتونه بیرون بیاد میدونست اگر به اون قطعه گوش بسپاره دیگه نمیتونه از گوش کردنش دست بکشه میدونست که اگر عطرش رو وارد ریه هاش کنه تا آخر عمر هم نمیتونه فراموشش کنه ، اما با وجود تمام اینها باز هم به آغوش گرفت باز هم بوسید باز هم رفت توی اون منجلاب باز هم به اون قطعه گوش سپرد و بارها و بارها تکرارش رو شنید باز هم اون عطر رو استشمام کرد چون اون یه احمق و به جنون رسیدهی خودخواه بود که حتی خودش هم نمیتونست خودش رو نجات بده و به خودش ثابت کنه که کسی که داره برای داشتنش خودش رو به آب و آتیش میزنه ذره ای اهمیت توی وجودش نسبت به اون شکل نگرفته و تنها هدر رفته و شمع نیمه سوخته این مسیر خودشه.
-زیبا ترین متنی بود ک تا الان خوندم
۷۸۱
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.