رمان ملک قلبم
رمان ملک قلبم
پارت ۶۵
ارسلان، خوب خوب خوشگله نمیخوای به ما حال بدی
دیانا، من لباس خوابمو بپوشم بیام
ارسلان، بدو
دیانا، لباس خواب بنفش رو پوشیدم رفتم رو تخت دراز کشیدم که ارسلان اومد افتاد روم
ارسلان، افتادم روش لبامو قفل لباش کردم محکم میبوسیدمش دستمو بردم سمت سینش آروم میمالیدم
دیانا، دستشو گذاشته بود رو سینه ام میمالید
ارسلان، از لباش دل کندم اومدم پایین تر
کم بود ببخشید امروز خیلی خسته بودم ولی همیشه به فکرتون هستم
فردا پارت مثبت داریم
پارت ۶۵
ارسلان، خوب خوب خوشگله نمیخوای به ما حال بدی
دیانا، من لباس خوابمو بپوشم بیام
ارسلان، بدو
دیانا، لباس خواب بنفش رو پوشیدم رفتم رو تخت دراز کشیدم که ارسلان اومد افتاد روم
ارسلان، افتادم روش لبامو قفل لباش کردم محکم میبوسیدمش دستمو بردم سمت سینش آروم میمالیدم
دیانا، دستشو گذاشته بود رو سینه ام میمالید
ارسلان، از لباش دل کندم اومدم پایین تر
کم بود ببخشید امروز خیلی خسته بودم ولی همیشه به فکرتون هستم
فردا پارت مثبت داریم
۱۱.۲k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.