رمان ملک قلبم

رمان ملک قلبم

پارت ۶۳

ارسلان، چته قربونت برم چرا اینجوری میکنی

دیانا، نمیدونم

ارسلان، میخوای بخوابیم

دیانا، اوهوم

ارسلان، بیا بریم اتاق بخوابیم بردمش تو اتاق رو تخت درازش دادم بغلش کردم و خوابیدم

... یکی دوهفته بعد ...

دیانا، امروز پ.ر.ی.و.دیم تموم شده بود حوله ام رو ورداشتم رفتم توحموم وان و پر کردم نشستم توش بعد ۱۰ مین بلند شدم سرم و شستم بعد بدنمو همه کارام و انجام دادم از حموم اومدم بیرون حوله ام رو پوشیدم رفتم جلوی کمد که دستی دور کمرم حلقه شد برگشتم دیدم
دیدگاه ها (۰)

رمان ملک قلبم پارت ۶۴ارسلان، رفتم خونه دیدم دیانا از حموم در...

رمان ملک قلبم پارت ۶۵ارسلان، خوب خوب خوشگله نمیخوای به ما حا...

رمان ملک قلبم پارت ۶۲ستایش، اوکی خدافظ اردیا،خدافظعلیرضا، دی...

رمان ملک قلبم پارت ۶۱ستایش، بچه ها بیاید ناهار ارسلان، کنار ...

رمان بغلی من پارت ۶۸ارسلان: جواب پیامشو دادم میخوای بری خون...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت ۶۷ارسلان: توی ماشین نشستیم که از سرد بودن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط