آدمهایِ از عشق رانده...
#آدمهایِازعشقرانده...
ما هر دو آدم های از عشق رانده ای بودیم,
که پشت دیوار بلند غرور سنگر گرفته بودیم!
ما که هراس داشتیم از دوست_داشتن و دوست_داشته_شدن!
ما که در لفافه حرف زدن را خوب بلد بودیم؛
برای نصفه نیمه ابراز کردنِ علاقه مان!
ما که هیچ خاطره مشترکی در
پیاده_رو های باران خورده ی پوشیده از
برگ _های_نارنجی نداشتیم...
ما که حتی مجال آدم_برفی ساختن در
بهمن_ماه و غوطه ور شدن در
شکوفه_های_گیلاس بهاری را نداشتیم...
ما که یاد گرفته بودیم از خیلی دور
نگرانی برای یکدیگر را تجربه کنیم!
شب ها به حرف های گفته و ناگفته مان
فکر کنیم و گاهی زوم عکس های از هم داشته مان شویم
و پیش بینی کنیم از اینجا تا غرق شدن در چشم های
یکدیگر چند فرسنگ فاصله هست!
ما که حرف زدن را دوست داشتیم امّا
گاهی سکوت کردیم مبادا رازِ دل مان فاش شود!
ما که تعلق_خاطر داشتیم امّا هیچگاه تعهدی ندادیم...
ما که هر دو خواستیم تا ابد بمانیم کنار_هم
امّا آدم های از عشق رانده ای بودیم...!!!
من درتنهایی هایم تو را خاطره میکردم و
سر بر بازوی مردانه ات میخوابیدم
اما سالهاست که با وجود داشتن نصفه نیمه ات
هنوزم دارم با خیالت خاطره میبافم با این تفاوت که
ده ساله پیش هرشب قبل از خواب خاطره ات را مینشاندم
روبرویم و از اینده ای که هرگز خوشبختیش
لمسم نکرد میگفتمو از توهمت قول زندگی عالی که برایم
میسازی را میگرفتم.توهمت خوشقولتر بود انگار...
میداانی میخواهم بگویم تبریک عزیزم
ما بعد از ده سال قول و قرار عاشقی
انگار 70 سال پیرشده ایم تو پیر از اینکه
به کسی دیگر تعهد دادی و تعلق داری
من پیر ازاینکه چرا تعهد و تعلق را به من ندادی و نداری؟
من این روزها هر ثانیه میمیرم
ایکاش زودتر متلاشی شود مغزم که جز تو انگار
چیزی در باورش نمیگنجد...
پ 💔 ن
مرا نه خواب وصال است و نه تاب فراق
نه شوق ثواب است و نه بیم عذاب
من بلاتکلیفی محضم
نه طوفانم که در هم ریزم این غم را
نه آرامم که در بر گیردم جانم
نه در بندم ، نه آزادم
نه در ماندن گمان دارم
نه بر رفتن توان دارم
خوشم من که تو را در دل نهان دارم
ولی در رنگ رخسارم و در این چشم تب دارم و در شعرم تو را با صد نشان گویی عیان دارم
تویی ماهی ، منم دریایی از تشویش و طوفان ها
تویی درمان و من دردی به مغز استخوان دارم...
https://dl.guilan-music.ir/1403/Tayareh.mp3
ته تابستون که میشه حتی دل دریام میگیره ؛
از اون آرامش و گرما قراره تبدیل بشه به توفان و سرما !
#روزهااجباریوشبهاتکراری
#چوکبندر
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#بندرعباس
#هرمزگانزیبا
#ویسگون
ما هر دو آدم های از عشق رانده ای بودیم,
که پشت دیوار بلند غرور سنگر گرفته بودیم!
ما که هراس داشتیم از دوست_داشتن و دوست_داشته_شدن!
ما که در لفافه حرف زدن را خوب بلد بودیم؛
برای نصفه نیمه ابراز کردنِ علاقه مان!
ما که هیچ خاطره مشترکی در
پیاده_رو های باران خورده ی پوشیده از
برگ _های_نارنجی نداشتیم...
ما که حتی مجال آدم_برفی ساختن در
بهمن_ماه و غوطه ور شدن در
شکوفه_های_گیلاس بهاری را نداشتیم...
ما که یاد گرفته بودیم از خیلی دور
نگرانی برای یکدیگر را تجربه کنیم!
شب ها به حرف های گفته و ناگفته مان
فکر کنیم و گاهی زوم عکس های از هم داشته مان شویم
و پیش بینی کنیم از اینجا تا غرق شدن در چشم های
یکدیگر چند فرسنگ فاصله هست!
ما که حرف زدن را دوست داشتیم امّا
گاهی سکوت کردیم مبادا رازِ دل مان فاش شود!
ما که تعلق_خاطر داشتیم امّا هیچگاه تعهدی ندادیم...
ما که هر دو خواستیم تا ابد بمانیم کنار_هم
امّا آدم های از عشق رانده ای بودیم...!!!
من درتنهایی هایم تو را خاطره میکردم و
سر بر بازوی مردانه ات میخوابیدم
اما سالهاست که با وجود داشتن نصفه نیمه ات
هنوزم دارم با خیالت خاطره میبافم با این تفاوت که
ده ساله پیش هرشب قبل از خواب خاطره ات را مینشاندم
روبرویم و از اینده ای که هرگز خوشبختیش
لمسم نکرد میگفتمو از توهمت قول زندگی عالی که برایم
میسازی را میگرفتم.توهمت خوشقولتر بود انگار...
میداانی میخواهم بگویم تبریک عزیزم
ما بعد از ده سال قول و قرار عاشقی
انگار 70 سال پیرشده ایم تو پیر از اینکه
به کسی دیگر تعهد دادی و تعلق داری
من پیر ازاینکه چرا تعهد و تعلق را به من ندادی و نداری؟
من این روزها هر ثانیه میمیرم
ایکاش زودتر متلاشی شود مغزم که جز تو انگار
چیزی در باورش نمیگنجد...
پ 💔 ن
مرا نه خواب وصال است و نه تاب فراق
نه شوق ثواب است و نه بیم عذاب
من بلاتکلیفی محضم
نه طوفانم که در هم ریزم این غم را
نه آرامم که در بر گیردم جانم
نه در بندم ، نه آزادم
نه در ماندن گمان دارم
نه بر رفتن توان دارم
خوشم من که تو را در دل نهان دارم
ولی در رنگ رخسارم و در این چشم تب دارم و در شعرم تو را با صد نشان گویی عیان دارم
تویی ماهی ، منم دریایی از تشویش و طوفان ها
تویی درمان و من دردی به مغز استخوان دارم...
https://dl.guilan-music.ir/1403/Tayareh.mp3
ته تابستون که میشه حتی دل دریام میگیره ؛
از اون آرامش و گرما قراره تبدیل بشه به توفان و سرما !
#روزهااجباریوشبهاتکراری
#چوکبندر
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#بندرعباس
#هرمزگانزیبا
#ویسگون
۶۲.۸k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳