رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۲۳
ارسلان، توام تمام زندگی منی خانم خوشگل
دیانا، بیا بریم خونه
ارسلان، چرا
دیانا، دستتو نگاه کن
ارسلان، مهم نیست
دیانا، همیشه تو کیفم یه باند میزاشتم با یکم بتادین که یکمیش میریخت تو مشنبایی که گذاشته بودم
ارسلان، پاشو بریم بازی
دیانا، یه دقیقه بشین
ارسلان، جانم نشستم بگو
دیانا، بتادین و درآوردم با انگشتم میزدم به زخمش بعد باند پیچی کردم
ارسلان، همینجوری نگاش میکردم این دختر عمرم جونمه نفسم
دیانا، تموم شد
ارسلان، قربونت برم
دیانا، بوسی روی زخمش زدم پاشدم
ارسلان، کارش خیلی یهویی بود
دیانا، ارسلان پاشو دیگه
ارسلان، باشه بریم
دیانا، چندتا بازی کردیم و رفتیم سمت ماشین
ارسلان، باید زود تر عروسی کنیم
دیانا، چرا
ارسلان، آخه داری دیونم میکنی
دیانا، یعنی اینقدر بی تاقتی
ارسلان، کجاشو دیدی جیگر طلا
دیانا، حالا فکر میکنم
ارسلان، من فردا زنگ میزنم تالار رزرو میکنم
دیانا، خیلی بی تاقتت کردم
ارسلان، خیلی لامصب نمیدونم چیکار کنم باهات
دیانا، دلت میاد با من کاری کنی
ارسلان، بجز بوس کردن نه
دیانا، لبمو غنچه کردم
ارسلان، خواستم بوسش کنم
پارت ۲۳
ارسلان، توام تمام زندگی منی خانم خوشگل
دیانا، بیا بریم خونه
ارسلان، چرا
دیانا، دستتو نگاه کن
ارسلان، مهم نیست
دیانا، همیشه تو کیفم یه باند میزاشتم با یکم بتادین که یکمیش میریخت تو مشنبایی که گذاشته بودم
ارسلان، پاشو بریم بازی
دیانا، یه دقیقه بشین
ارسلان، جانم نشستم بگو
دیانا، بتادین و درآوردم با انگشتم میزدم به زخمش بعد باند پیچی کردم
ارسلان، همینجوری نگاش میکردم این دختر عمرم جونمه نفسم
دیانا، تموم شد
ارسلان، قربونت برم
دیانا، بوسی روی زخمش زدم پاشدم
ارسلان، کارش خیلی یهویی بود
دیانا، ارسلان پاشو دیگه
ارسلان، باشه بریم
دیانا، چندتا بازی کردیم و رفتیم سمت ماشین
ارسلان، باید زود تر عروسی کنیم
دیانا، چرا
ارسلان، آخه داری دیونم میکنی
دیانا، یعنی اینقدر بی تاقتی
ارسلان، کجاشو دیدی جیگر طلا
دیانا، حالا فکر میکنم
ارسلان، من فردا زنگ میزنم تالار رزرو میکنم
دیانا، خیلی بی تاقتت کردم
ارسلان، خیلی لامصب نمیدونم چیکار کنم باهات
دیانا، دلت میاد با من کاری کنی
ارسلان، بجز بوس کردن نه
دیانا، لبمو غنچه کردم
ارسلان، خواستم بوسش کنم
۸.۲k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.